بسمه تعالی کد مطلب:۱۹۹/ ۸۷/ ۹۶ خداوند متعال در قرآن دو نفر را به عنوان نمونه ميآورد تا اینکه تكليف بقيه معلوم شود. حضرت موسي عليهالسلام را در زاويه متعلّم و شاگرد قرار ميدهد، با اینکه ایشان آخرين حدّ ارتباط با خداوند را دارد و کلامش با خداوند «فوق احساس الکروبین»[۱] است؛ اما از باب […]
بسمه تعالی
کد مطلب:۱۹۹/ ۸۷/ ۹۶
خداوند متعال در قرآن دو نفر را به عنوان نمونه ميآورد تا اینکه تكليف بقيه معلوم شود. حضرت موسي عليهالسلام را در زاويه متعلّم و شاگرد قرار ميدهد، با اینکه ایشان آخرين حدّ ارتباط با خداوند را دارد و کلامش با خداوند «فوق احساس الکروبین»[۱] است؛ اما از باب «وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليم؛[۲] و برتر از هر صاحب علمى، عالمى است»، اين بزرگوار را در کفه تعلّم و شاگردي قرار ميدهد.
از طرف دیگر، حضرت خضر عليهالسلام را به عنوان «معلّم و استاد» معرفی میکند. حضرت موسی عليهالسلام به حضرت خضر عليهالسلام عرض ميكند:
هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا؛[۳]
آيا من از تو تبعيت کنم تا از علم [لدنّى] خود مرا بياموزى؟
حضرت خضر عليهالسلام که با همه قضايا آشنا بوده است، ميفرمايد:
إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْرا؛[۴]
تو هرگز نم ىتوانى با من صبر پيشه كنى.
اما جوشش تعلّم و علمخواهي در وجود حضرت موسي عليهالسلام زياد است؛ لذا ميفرمايد:
سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي لَكَ أَمْراً؛[۵]
به خواست خدا مرا باصبر و تحمل، خواهى يافت و هرگز در هيچ امری با تو مخالفت نخواهم كرد.
اگر حضرت خضر عليهالسلام این متعلّم را قبول نکند، در حقّ جوياي علم، کوتاهی شده است؛ بنابراین برای پذیرش حضرت موسی عليهالسلام يك شرط ميگذارد:
قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَني فَلا تَسْئَلْني عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرا؛[۶]
پس اگر تابع من شدى، ديگر از هر چه من انجام دهم، هيچ سؤال مكن تا وقتى كه من تو را از آن راز، آگاه سازم.
در حقیقت حضرت خضر عليهالسلام میفرماید: شما در مقام تعلّم هستيد، و نقاط ابهام و سؤالهای شما زياد است؛ صبر كن تا من زواياي نور و روشنایي جواب را به شما القا كنم نه اينكه هر وقت خواستی، سؤال كني.
سپس آن سه جریانی که خداوند در قرآن کریم نقل میکند (سوراخکردن کشتی، کشتن پسربچه، تعمیر دیوار) پیش آمد و در پایان، حضرت خضر عليهالسلام به حضرت موسی عليهالسلام میفرماید:
هذا فِراقُ بَيْني وَ بَيْنِك؛[۷]
الآن، زمان جدايى ميان من و تو است.
در همین ملاقات اول، حضرت موسي با وصیّ خود، خدمت حضرت خضر رسیده بودند. در مسیر، حضرت موسی به رفیق خود فرمودند:
آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَبا؛[۸]
چاشت ما را بياور كه ما در اين سفر رنج بسيار ديديم.
آنها از این سفر خسته شدند؛ خستگی آنها به خاطر این بود که راه طولانی را طی کرده بودند. وقتي كه حضرت خضر با حضرت موسي ملاقات كردند، حضرت خضر فرمودند آن جوان برگردد. با اينكه آن جوان، وصي حضرت موسي است؛ ولي حضرت خضر عليهالسلام چه لطافتي دارد كه حتی يوشع، وصی حضرت موسی را نمیپذیرد. حضرت موسي عليهالسلام به یوشع فرمود: «شما برگرد».
در این ملاقات حضرت خضر عليهالسلام مقداری از علوم توحیدی را به حضرت موسي عليهالسلام منتقل كرد. خداوند متعال در قرآن کریم، سه مورد را نقل کرده است؛ اما صحبتهايی هم بین آن دو بزرگوار ردّ و بدل شد که در روایات به آنها اشاره شده است.
————————————————————–
[۱] . دعای سمات
[۲] . سوره کهف، آیه ۷۶
[۳] . همان، آیه ۶۶
[۴] . همان، آیه ۶۷
[۵] . همان، آیه ۶۹
[۶] . همان، آیه ۷۰
[۷] . همان، آیه ۷۸
[۸] . همان، آیه ۶۲