بسمه تعالی کد مطلب: ۲۱۰/ ۸۷/ ۹۶ يکي از جايگاه ها که مکرر برای انسان ها اتفاق می افتد، جايگاه زبيري است. جریان زبير و فرزندش عبدالله و خدمات زبیر به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام، جريان کوچکي نيست. ممکن است در مسلمان ها اين گونه حوادثی زیاد پیش بیاید […]
بسمه تعالی
کد مطلب: ۲۱۰/ ۸۷/ ۹۶
يکي از جايگاه ها که مکرر برای انسان ها اتفاق می افتد، جايگاه زبيري است. جریان زبير و فرزندش عبدالله و خدمات زبیر به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام، جريان کوچکي نيست.
ممکن است در مسلمان ها اين گونه حوادثی زیاد پیش بیاید که فرزند انسان، ايمان او را از بین ببرد یا تنزّل دهد. این همه جا نمونه دارد.
در جريان زبير دلیل عمده براي انحرافش همان جريان عبدالله بود.[۱] در جنگ جمل هم آنموقع که زبیر با صحبت با امیرا لمومنین علیه السلام از جنگ دست کشید و خواست برود، عبدالله آمد و به پدرش گفت: چه کار کردي؟ حيثيت ما را مي بري؟ ما را سخره عام و خاص مردم مي کني؟ قبائل عرب به ما مي خندند و مي گويند: زبير به جنگ پشت کرد. زبیر گفت: علي چيزي را به ياد من آورد که روزگار از ياد من برده بود و در فکر فرورفت.[۲]عبدالله برای بازگرداندن پدرش هر کاری که توانست کرد؛ منتها دير شده بود و جنگ را به پا کرده بودند. شعله جنگ را اين ها برافروختند و ضربه شان را به امیرالمؤمنین عليه السلام زدند.
———————————————————————-
[۱]. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: مَا زَالَ الزُّبَيْرُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ، وَ لَقَدْ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ هُوَ يَقُولُ: لَا نُبَايِعُ إِلَّا عَلِيّاً، قَالَ: وَ لَقَدْ أَخَذَ عُمَرُ سَيْفَهُ فَكَسَرَهُ بَيْنَ حَجَرَيْن (الأصول الستة عشر، ص۱۵۱).
[۲]. ر.ک: بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۲۳٫