بسمه تعالی کد مطلب:۲۳۳/ ۸۶/ ۹۶ مردم در سراسر دنيا، حالات مختلفي دارند؛ مثلا غالبا مردم يك منطقه، مردم خشني هستند؛ يك منطقه غالبا ديندار هستند؛ يك منطقه غالبا بي دين اند؛ يك منطقه انسانهاي لطيف و شاعر از آن زياد برخاسته است و در يك منطقه عموم مردم بي پروا هستند. در سراسر دنيا […]
بسمه تعالی
کد مطلب:۲۳۳/ ۸۶/ ۹۶
مردم در سراسر دنيا، حالات مختلفي دارند؛ مثلا غالبا مردم يك منطقه، مردم خشني هستند؛ يك منطقه غالبا ديندار هستند؛ يك منطقه غالبا بي دين اند؛ يك منطقه انسانهاي لطيف و شاعر از آن زياد برخاسته است و در يك منطقه عموم مردم بي پروا هستند. در سراسر دنيا مختلف است.
روح انسان به يك اعتبار مثل دنيا است كه هر زاويه اش، نيروهاي تصفيه نشده، حالات مختلف و آب و هواي مختلف دارد. اينگونه بايد وارد روح شناسي شد. روح آدمي بسیار بزرگ است و قسمت هاي حساسي دارد؛ مثلا فرض كنيد در يك بخش، يك فضا و يك شهر از قسمتهاي روح انسان، غلظت هست، در یک بخش شهوت هست، در یک بخش حرارت هست، آب و هواي حار و هواي نامناسب و مسموم دارد، بخشي كوير است با افراد خاص خودش. خوبي و بدي در اين شهرها و قسمت هاي روحي، با هم تركيب شده است.
امكاناتي در دست انسان هست که میتواند يك اصلاحات كلي در آب و هوا و روحيات اين شهرها پياده كند. بخشي از آن به دست آدمي است؛ مثلاً گريه، لطافت مي خواهد؛ وقتي انسان لطافت را ايجاد كرد، گريه مي آيد. گريه كه آمد مناطق دل آدم از حالت كويري بیرون مي آيند و باران رحمت مي بارد. بعد از مدتي كه گريه كرد، حكمت بر زبانش جاری می شود؛ چون در آن مناطق خشك كويري، سرسبزي حاصل شده است.
از طرف دیگر هم خشونت ها در انسان فعال هستند؛ ولو انسان در صدد باشد كه چيزي از آن بروز نكند و خودش را بسیار راحت جلوه دهد. خود همين هم يك بيماري است و در مملكت روح براي اهل تشخيص، معلوم است كه مشكل وجود دارد.
شايد اگر انسان بخواهد حرف را در یک کلمه جمع کند، باید بگوید: نوعی غلظتي در فضاهاي روح انسان هست که هر كدام به حسب خودش، بايد به لطافت تبديل شود؛ منتهي لطافت هم مراتب دارد. در همان فضاهاي روحاني هم لطافت مرتبه به مرتبه است، لشكرهاي صف كشيده اي از مثبت و منفی هستند كه اينها با حساب و كتاب در مقابل فضاهاي روحاني انسان ايستاده اند.