۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 26 آوریل 2015 - 11:07
  • 1586 بازدید
چشمه زلال  :  اتصال به نور (۱)   (خُلُق  ۳۶ )
چشمه زلال  :  اتصال به نور (۱)   (خُلُق  ۳۶ )

چشمه زلال : اتصال به نور (۱) (خُلُق ۳۶ )

اشاره نوشتار پيش رو، درباره قطب عالم وجود و واسطة غيب و شهود، حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و با محوريت تشرف و تقرب به محضر آن سرّ عظيم الهي است كه از بیانات گهربار حجت الاسلام و المسلمین، حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله استخراج شده و طي چند عنوان […]

اشاره

نوشتار پيش رو، درباره قطب عالم وجود و واسطة غيب و شهود، حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و با محوريت تشرف و تقرب به محضر آن سرّ عظيم الهي است كه از بیانات گهربار حجت الاسلام و المسلمین، حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله استخراج شده و طي چند عنوان به دوستداران و دل‌باختگان حضرتش ارائه و تقديم مي‌شود.

امكان تشرف

درباره دلايل امكان تشرف به محضر حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بحث‌هاي زيادي مطرح شده است؛ اما به طور خلاصه می‌توان گفت:

الف. ملاقات با حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بنا بر گزارش مؤمنان صادق اتفاق افتاده است و اين اتفاق، خود بهترينِ دليل براي امكان وقوع آن است.

وقتي به حالات بعضيمؤمنان و مراتب ايمان آن‌ها نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم افراد دل‌سوخته‌اي وجود داشته و دارند كه تنها آرزويشان تشرف به محضر حضرت بقية الله – روحي له الفداء – است. علاوه بر آن، بعضي علماي زاهد بزرگ و راه‌رفته هستند كه اشتياق وصف‌ناپذيري به شرف ملاقات با آن حضرت داشته و دارند. وقتي از چنين افراد پاك و مهذبي – كه در آنان، ذره‌اي نادرستي و خلاف شرع ديده نمي‌شود؛ چه رسد به دروغ گفتن و با دين خدا بازي ك003ردن – مشرف شدن به محضر حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف شنيده مي‌شود، در صدق آن نمي‌توان ترديد كرد؛ به ويژه آنكه گزارش تشرف به محضر حضرت، در طول تاريخ غيبت، به چند نفر محدود نمي‌شود؛ بلكه بزرگان بسياري چنين گزارشي به ما داده‌اند.

يكي از اين بزرگان، مرحوم رضي الدين سيد بن طاووس است كه مراتب عالي علم، تقوا و بزرگواري ايشان بر اهل اطلاع پوشيده نيست و از برجسته‌ترين علماي عامل زاهد به شمار مي‌رود. از اين عالم بزرگوار، علاوه بر برخي گزارش‌هاي تشرف، مطلبي بالاتر نقل شده و آن، اينكه به فرزندش سيد محمد مي‌فرمايد:

فرد مؤمني كه مورد وثوق من است، پيوسته از خداوند مي‌خواسته او را خدمت‌گزار حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهند و خداوند دعاي او را مستجاب كرد. در پي آن، حضرت براي او پيغام فرستادند كه درخواست تو پذيرفته شد. با اندكي صبر به اين سمت نائل خواهي شد.

پس باب تشرف به محضر آن امام غايب تا اين حد باز است.

ب. دليل ديگر، برخي دعاها است كه در آن، توفيق ديدار آن حضرت، از خدا خواسته شده است.۱

تشرف حقيقي

مسأله مهمي كه بايد به آن بسيار توجه كرد اين است كه نقل تشرف – چه به نحو خواب، چه مكاشفه و چه بيداري – بايد از اتقان و صحت لازم برخوردار باشد و با دلايل و قرائن و قواعد قطعي، حقيقي بودن تشرف محرز شود كه البته اين امر در توان عموم مردم نيست و عالمان راه‌رفته و راه‌يافته هستند كه مي‌توانند طبق قواعد قطعي، حقيقي‌بودن تشرف را تشخيص دهند. توضيح اينكه:

مشكلي كه مردم ما زياد دچار آن مي‌شوند اين است كه گاهي امر مشتبه مي‌شود؛ فردي را در خواب مي‌بينند و آن فرد چيزي مي‌فرمايد. پس از خواب يا حتي در خواب به اين نتيجه مي‌رسد كه آن فرد، امام زمان يا يكي ديگر از معصومان علیهم السلام است. در صورتي كه خواب صادق، علايم و مشخصاتي دارد و در كمال خواب‌بيننده، اثراتي مي‌گذارد؛ لذا گاهي شخص، خواب خود را نقل مي‌كند و معلوم مي‌شود كه خواب صحيحي نيست و تأثير قوة خيالي در آن زياد است.

بايد دانست كه موجودات مجرد – چه شياطين و چه ملائكه – براي مردم تجلي و ظهور زيادي دارند؛ از جمله شياطين در خواب شخص – چه مؤمن و چه غير مؤمن – نفوذ و تجلي مي‌كنند. كانال ورود و نفوذ آن‌ها هم خيال است كه از مهم‌ترين كانال‌ها و مجراهاي نفوذ شيطان در آدمي است؛ لذا تا انسان مؤمن نتواند خيال خود را كنترل كند و آن را در اختيار گرفته، از شر شياطين حفظ كند، نه خواب‌هايش، نه مكاشفاتش و نه حتي مشاهداتش كاملاً حقيقي و يقيني نخواهد بود؛ بلكه سره و ناسره آن، بايد توسط يك انسان بصير و عالم، تفكيك شود.

اين قضيه در مكاشفات و مشاهدات هم جاري است؛ پس اگر مواردي را كه درآن‌ها دروغ عمدي و شيادي در ادّعاي رؤيت در كار است، كنار بگذاريم، باز هم موارد بسياري است كه نمي‌توان به حقيقي بودن رؤيت حضرت و تشرف به محضر ايشان اطمينان يافت و شاهد صدقي نياز است، و اين كار، از علماي راه رفته برمي‌آيد.

براي نمونه، جريان حاج علي بغدادي كه مرحوم حاج شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان نقل مي‌كند، قابل توجه است. وقتي اين تشرف را مرور مي‌كنيم، حاصل آن، سفارش‌هايي است كه همين سفارش‌ها را هم ائمة ديگر علیهم السلام به زبان‌هاي مختلف بيان كرده‌اند. نتيجه اين تشرف، سوق دادن مردم به نافله و زيارت و دقت در انجام وظايف شرعي است. حاصل اين تشرف، امور شخصي و مالي نبوده است كه جامعه را دچار مشكل كند. و این نشانه‌هایی است که حقیقی بودن این تشرف را تأیید می‌کند.

سرّ الهي

سيرة علماي بارز اخلاقي بر اين بوده است كه علاوه بر اين كه در قبول هر ماجراي تشرف، نهايت دقت و حساسيت را داشته‌اند، دربارة خود نيز نهایت مراعات را انجام مي‌داده‌اند. عموم تشرفاتي كه از اين بزرگان نقل شده، بعد از فوت شخص ديداركننده به اطلاع ما رسيده و گزارش شده است.

بی‌تردید مسأله ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حقيقت دارد؛ ولي این جریان، آن قدر لطيف است و نیازمند نگهداري، مراقبت و مراعات می‌باشد كه اگر كسي در طول زندگي خود – به اصطلاح – بر آن، مانور دهد و آن را متعدد نقل كند، آثارش را از دست مي‌دهد. علت آن هم اين است كه ملاقات با آن حضرت با ديگر ملاقات‌ها تفاوت دارد.

آيت الله سيد عبدالكريم كشميري رحمه الله كه از بزرگان و صاحب‌نظران در اين حيطه بودند، قائل بودند كه «امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، سرّ عظيم خدا است و ملاقات با آن حضرت هم سرّ است و بايد سرّ بماند». ايشان مي‌فرمودند: «حال ملاقات، حال خاص و فوق‌العاده‌اي است كه در ضمن آن، ارتباطي سرّي با مركز اسرار عالم برقرار مي‌شود». همچنين مي‌فرمود: «اگر كسي بر اثر گفتن ذكر يا خواندن دعايي حالي پيدا كند و آن حال را براي ديگران نقل كند، آن را از دست مي‌دهد. شرف ملاقات با حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز چنين لطافتي دارد».

در مجموع، در اثر ديدار با آن حضرت، سرّي در وجود انسان احيا مي‌شود كه نبايد خبر آن، به نفوس نامحرمان منتقل شود. اگر شخص در ايام حياتش خلاف اين قاعده عمل كرد، آن سرّ لطمه مي‌خورد و ثمرات و مزايايي را كه به واسطه آن سر، نصيبش شده است يا كم مي‌شود يا آن را به كلي از دست مي‌دهد؛ به همين سبب هر گاه براي بزرگان، ديداري رخ مي‌داده و كسي مطلع مي‌شده، سفارشي مي‌كرده‌اند كه هرگز در ايام حياتشان آن را براي ديگران نقل نكنند تا دچار عوارض ناشي از اين نقل نشوند.

خلاصه اينكه تا وقتي اين سرّ؛ قابل انس، لذت الفت و بهره‌وري است كه پنهان باشد. اگر خبر آن منتشر شد، دچار آفت مي‌شود؛ چه برسد به آن كه عده‌اي بخواهند مدعي شوند و با ذكر ادعاي خود در مجالس و محافل، از اين ماجرا نان بخورند.

زماني در محضر حضرت آيت الله كشميري از شخصي كه تشرفي پيدا كرده بود و يك داستان بسيار طولاني را در آن تشرف گنجانده بودند صحبت شد. مرحوم آيت الله كشميري فرمودند: «من به نظرم مي‌رسد كه اين مكاشفه باشد، نه تشرف در عالم بيداري».

بیشتر قضايايي كه اتفاق مي‌افتاده، صحنه‌هايي بوده از مكاشفات قوي، و مكاشفات، گاهي آن قدر ظهور و تجلي دارند كه براي خود شخص قابل تشخيص نيستند كه آيا اين قضيه در عالم خارج اتفاق افتاده يا قضيه‌اي بوده كه خود شخص به صورت مكاشفه ديده‌ است.

اسباب تقرّب به حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف

بحث درباره اسباب و مقدمات تقرب تشرف به محضر حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف را با دو مقدمه آغاز مي‌كنيم:

  1. از برخي تشرف‌هاي ويژه كه طي آن، افراد بزرگواري به محضر حضرت شرفياب شده و بهره‌هاي بسياري برده‌اند، معلوم مي‌شود كه تشرف به محضر آن بزرگوار، رزقي الهي است كه از جانب خداوند عنايت مي‌شود و خود خداوند هم آن‌را برنامه‌ريزی می‌نماید؛ يعني اسباب و زمينه‌هاي تشرف يك عاشق دل‌سوخته را به گونه‌اي فراهم مي‌كند كه در عين اين كه حضرت، مشغول انجام وظايف و امور خويشند، آن شخص، سر راه حضرت قرار مي‌گيرد.

علاوه بر آن، معمولاً به اين گونه افراد، از قبل، عصمتي نسبي عنايت مي‌شود كه به واسطة آن، سنخيت او با حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف و آمادگي تشرف به محضر آن حضرت بيشتر مي‌شود. حتي اين عصمت، به آبا و اجداد هم مي‌رسد. گاهي ديده مي‌شود كه از يكي دو نسل قبل، عناياتي بوده است تا اينكه اين شخص، از صلبي مطهر به دنيا بيايد و آمادگي بيشتر داشته باشد.

البته همه تشرفات، محدود به اين قضيه نيست و هر شخص با مجاهده و تلاش و تحصيل طهارت و سنخيت با حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف مي‌تواند زمينه‌هاي تشرف را در خود فراهم كند. خلاصه اينكه هر شخص در هر مرتبه، براي تحصيل مقدمات تشرف و تقرب به محضر آن بزرگوار، بايد در كسب طهارت و معنويت بكوشد.

  1. همان گونه كه قبلاً گفتيم، ملاقات با حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف با ساير ملاقات‌ها فرق مي‌كند و ارتباط با مركز اسرار و حقايق عالم است؛ لذا يك لحظه تشرف به محضر آن حضرت هم بسيار مؤثر و پربركت است. مي‌توان گفت: ديداري كه در مرتبة عشق باشد و شخص، ابعاد و زواياي اضافي وجودش سوخته شده و يك‌پارچه عشق و علاقه باشد، به ندرت، حتي برای اولياي الهي حاصل شده است؛ لذا شيعة شيفته آن حضرت بايد همت داشته باشد كه مقدماتي را انجام دهد، تا اگر عنايتي شد و تشرفي حاصل گشت، بیشترین بهره را ببرد. بايد درنظر داشته باشيم كه ميان اميرالمؤمنين علیه السلام و حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف از اين جهت فرقي نيست؛ كساني مي‌توانستند از اميرالمؤمنين علیه السلام بهره ببرند كه «اهل» شده باشند، و الّا پسر نوح كه نا اهل شده بود (اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أهْلِكَ) به سفينه راهش ندادند، با آنکه فرزند حضرت نوح علیه السلام بود.

با اين مقدمات، اكنون به شرح اموري مي‌پردازيم كه در تقرب به ساحت مقدس حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و زمينه‌سازي تشرف به محضر آن حضرت، مؤثر است:

۱) «خود» شناسی

مهم‌ترين راه شناخت حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف و تقرب به ايشان، «خود»‌شناسي است؛ چرا كه طبق روايات، خودشناسي صحيح، ملازم با خداشناسي است و طبيعتاً هر كس خدا را خوب بشناسد، حجت او را هم خوب مي‌شناسد و عوامل تقرب يا دوري از آن حضرت را هم خوب مي‌شناسد. براي توضيح بيشتر دربارة منظور از «خود» و «خودشناسي» چنين مي‌گوييم:

در روايت است كه در آخر الزمان، جاي حق و باطل عوض مي‌شود؛ يعني واقعاً باطل در نظر مردم، حق مي‌شود. اگر بخواهيم يك محك و ترازو براي شناخت حق و باطل در وجود خود داشته باشيم، براي رفع ابهام بايد از اينجا شروع كنيم:

بدانيم انسان، طالب كمال است و بايد كمالات و فضايل را بايد بشناسد و به آ‌ن‌ها متصف شود. اين محدوده به خوبي در قرآن آمده و با تمثيلات قرآني خوب روشن شده است. اين، جنبة بيروني قضيه است؛ اما جنبة دروني و باطني‌اي نیز هست كه آن هم در قرآن آمده است: «وَلاتَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُواللهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ»۲ و آن، اينكه اول خودش را بشناسد و اين «خود» را به خوبي معنا كند كه «خود» چيست و كيست؟ آيا همان است كه غذا مي‌خورد و يك زندگي مادي دارد؟ اما اين، اصل و حقيقت نيست. من يك «خود»ي دارم كه بايد او را بشناسم. يك «خود»ي دارم كه اگر خدا را فراموش كنم، آن را هم فراموش مي‌كنم. هنگامي كه زندگي خود را مرور كنيم، اين مطلب به خوبي روشن مي‌شود كه وقتي خدا را فراموش مي‌كنم، در چه اموري كم مي‌آورم؟ چه مشكلاتي از من بيشتر مي‌شود؟ اين‌ها، همان «خود»هاي فراموش شده است.

بايد ديد وقتي با خدا مأنوسم، چه نوع توفيقاتي نصيبم مي‌شود؟ چه نوعي از خودم را مي‌شناسم؟ چه ارتباطي با خودم پيدا مي‌كنم؟ چه حضوری با خودم دارم؟ چه تشتّتي را ندارم؟ اين‌ها زواياي همان «خود»ي است كه وقتي ذكر و يادخدا را فراموش مي‌كنم، از دست مي‌رود.

البته طبيعي است كه اين مرتبه از توجه به «خود» يا فراموش کردن آن، براي همه يكسان نيست. هر كس وقتي در ذكر خدا، عمل صالح و توسلات به اهل بيت علیهم السلام موفقيت‌هايي دارد، يك خشنودي و حالي و يك حيات و وجودي در خود احساس مي‌كند كه اين‌ها همان «خود» حقيقي را به او معرفي مي‌كنند؛ برای مثال، ارتباطي با قرآن حاصل مي‌كند كه در نتيجة آن، مشغوليت و تشتت او كمتر مي‌شود. اگر تا پيش از آن در مجلس غفلتي پنجاه درصد ذهنش مشغول مي‌شد، حال كه موفق است، پنج درصد ذهنش مشغول است و بقيه‌اش پيش خدا است. حاصل اين توجهات و «خود»شناسي‌ها، كم‌كم معرفتي ملموس و حقيقي از خداوند متعال است و در پي آن، حجتِ او را هم به حقيقت خواهد شناخت.

از امتيازات مكتب پر بركت و بي‌نظير علماي اخلاقي نجف، اهتمام ويژه به مقوله معرفت نفس است. ثمره آن هم، عالماني مهذبند كه در معارف، سرآمد روزگارند و در عين حال، توجهات و توسلات و ارتباطات ويژه‌اي با حجت خدا، حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته‌اند؛ از نمونه‌هاي معاصر اين مكتب مبارك، مرحوم ‌آيت الله سيد عبدالكريم رضوي كشميري بودند كه باطناً بسيار به حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف توجه داشته و به حدي از مراقبه رسيده بودند كه دائم خود را در محضر آن حضرت می‌دانستند.

۲) هم رنگي و سنخیت با امام علیه السلام

درست است كه امام معصوم علیه السلام در افقي قرار دارد كه دست‌يابي به آن براي غیر معصومان ممكن نیست؛ ولي به هر حال مي‌توان فاصلة خود تا امام را – هر قدر هم زياد باشد – كاهش داد و در مسير تقرب و سنخيت با آن بزرگوار گام برداشت. عمده محروميت‌هاي ما از آن آفتاب پنهان، ناشي از آن است كه از كمترين شباهت‌ها و همرنگي‌ها با آن وجود نازنين محروميم؛ ولي اگر سنخيت ايجاد شد، به حكم «السِّنْخِيَّةُ عِلَّةُ الاِنْضِمامِ» تقرب نيز حاصل مي‌شود.

در تشريح سنخيت نيز بايد گفت: براي ارتباط با معصوم، بايد تا جايي كه مي‌توان، درصدي از عصمت را دارا بود و در درجة اول با گناه بيگانه شد.

در توقيع آن حضرت به شيخ مفيد رحمه الله آمده است:

فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ‏ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم؛‏۳

چیزی ما را از شیعیانمان مخفی نکرده، مگر آن امور [وکارهایی] از آنان که به ما می‌رسد و آن کارها را ناپسند می‌داریم و از آنان انتظار نداریم.

می‌بینیم که حضرت، عامل دوری و جدایی خود از شیعیان را وجود عوامل ناپسند در آن‌ها می‌دانند. هر قدر انسان این عوامل ناپسند و غیرشرعی را از خود دور کند، نورانی‌تر شده، با حضرت سنخیت بیشتری می‌یابد و این سنخیت به تقرب می‌انجامد.

ذكر اين نكته هم خالي از لطف نيست كه از عوامل بسيار مهمي كه سنخيت و هم‌رنگي با حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف را به ارمغان مي‌آورد، گرية بر حضرت سيد الشهداء علیه السلام است. گريه بر مصائب سيد الشهداء علیه السلام، انسان را طلايي و مستحق اتصال به مركز و كانون نور مي‌كند؛ چشم را زلال و درك را لطيف مي‌كند. اين گريه، خيلي زود انسان را پاك كرده، بر نصيب فرد از شرف ملاقات مي‌افزايد. حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف در زيارت ناحية مقدسه، خطاب به جدّ بزرگوارشان عرضه مي‌دارند: «هر صبح و شام براي شما صدا به گريه بلند مي‌كنم»؛ لذا مناسب است منتظران و شيفتگان آن حضرت هم هر صبح و شام، به ساحت حضرت سيد الشهداء علیه السلام توسل داشته باشند. اين امر، مي‌تواند نقطة مشتركي باشد كه فرد را به حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف نزديك كند و او را مورد توجه و نظر خاص ايشان قرار دهد. علاوه بر آن، معمولاً در چنين اوقاتي كه حال دعا و توسل براي انسان پيش مي‌آيد، اگر با چشم گريان بر مصائب امام حسين علیه السلام دستانش را به دعا و توسل بردارد و از خداوند، ديدار با حضرت بقية الله را طلب كند، بي‌نصيب نخواهد بود.

در مجموع، عامل اصلي ايجاد سنخيت با قطب عالم امكان، تقوا و پرهيزكاري است كه از مراتب اوليه – كه همان دوري از گناه و انجام واجبات است – آغاز مي‌شود و تا مراقبت از افكار و خطورات ذهني و… ادامه مي‌يابد. همين كه شخص در اين وادي قدم گذاشت و به انجام واجبات و ترك محرمات و دوري از لقمة ناپاك مقيد شد و علاوه بر آن، به نماز اول وقت و رعايت مستحبات – در حد امكان – پايبند شد و بر آن مراقبت كرد، شمعي از محبت در درونش روشن مي‌شود كه بايد هر لحظه آن را برافروخته‌تر كند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. از جمله در دعاي عهد (مفاتیح الجنان، باب سوم (زیارات)) از خداوند چنین مي‌خواهيم: «اللّهُمَّ أرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ و…؛ خدایا! آن طلعت و جمال ارزنده و آن پیشانی نورانی و پسندیده را به من بنما».
  2. سوره حشر: ۱۹٫
  3. احتجاج، احمد بن على طبرسى، نشر مرتضى، مشهد، اول، ۱۴۰۳ ق، ج ‏۲، ص ۴۹۹٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *