۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 11 آوریل 2015 - 17:18
  • 379 بازدید
محو دلدار :  زمينه‌سازان ظهور  (خُلُق  ۲۲)
محو دلدار :  زمينه‌سازان ظهور  (خُلُق  ۲۲)

محو دلدار : زمينه‌سازان ظهور (خُلُق ۲۲)

محو دلدار :  زمينه‌سازان ظهور  (خُلُق  ۲۲) برگرفته از سخنراني آيت الله ناصري بسم الله الرحمن الرحيم ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم … از علامت‌هاي قبل از ظهور حضرت بقية الله -روحي له الفدا-، اختلاف پرچم‌ها است. قبل از ظهور حضرت، بيست و هشت پرچم در سراسر دنيا به اهتزاز در می‌آید؛۱ […]

محو دلدار :  زمينه‌سازان ظهور  (خُلُق  ۲۲)

برگرفته از سخنراني آيت الله ناصري

بسم الله الرحمن الرحيم
ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم …
از علامت‌هاي قبل از ظهور حضرت بقية الله -روحي له الفدا-، اختلاف پرچم‌ها است. قبل از ظهور حضرت، بيست و هشت پرچم در سراسر دنيا به اهتزاز در می‌آید؛۱ يعني ۲۸ طايفه ادعا دارند و به ميدان مي‌آيند. قبل از ظهور حضرت، بايد براي ظهور زمينه‌سازي بشود. روايات متعددي هست و مفسران هم گفته‌اند كه طبق مدارک موجود، ايران و ايراني‌ها زمينه‌ساز ظهور حضرت بقية الله هستند.
نقش ايراني‌ها در زمينه سازي ظهور حضرت بقية الله علیه السلام
دو سه روايت در همين زمينه مي‌خوانم که قدر خودتان را بدانيد و مهيا باشيد. زمينه‌سازي ظهور حضرت بقية الله علیه السلام از ايران شروع می‌شود؛ يعني اصحاب حضرت در ايران بيش از جاهاي ديگر هستند.
در آية آخر سوره محمد، می‌فرماید: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُم»۲ نبي اکرم صلی الله علیه و آله مردم را مخاطب ساخته و فرمود: «اگر از من اطاعت نکنيد و من را ياري نکنيد، شما کنار مي‌رويد و طايفه‌اي كه بهتر از شما هست می‌آید». ياري پيغمبر صلی الله علیه و آله چيست؟ ياري پيغمبر صلی الله علیه و آله، به اطاعت او است. پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آنچه شما را به خدا نزديک می‌کرد، من تحت عنوان واجبات و مستحبات به شما ياد دادم و آنچه شما را از خدا دور می‌کرد نيز تحت عنوان محرمات و مکروهات به شما ياد دادم. مي‌خواهيد مقرب به حق بشويد، بايد اطاعت حق و ترک معصيت او را انجام بدهيد». يگانه راه رسيدن به کمال، يگانه راه رسيدن به هدف خلقت، اطاعت حق و ترک معصيت است.
لذا حضرت فرمود: اگر شما مخالفت کرديد و دنبال شيطان و طايفة بني اميّه و بني عباسي‌ها رفتيد، طايفة ديگري می‌آید و زمام کار را مي‌گيرد. در تفسير کشاف، الميزان و مجمع البيان و … آمده است که اصحاب سؤال کردند: «يا رسول الله! آن طايفه‌اي که بعد به جاي اين‌ها مي‌آيند، چه کساني هستند؟» حضرت سلمان کنار پيغمبر صلی الله علیه و آله نشسته بود. حضرت، به زانوي سلمان دست زد و فرمود: «از طايفة او مي‌آيند و سبب احياي دين من خواهند بود».۳ اين‌ها پشت و پناه حضرت خواهند بود. اين‌ها عمل به واجبات و ترک محرمات می‌کنند و به هدف نهايي خلقت که معرفت و عرفان است، مي‌رسند.
نه اينکه اين حرف اختصاص به آخر الزمان داشته باشد. از صدر اسلام هم همينطور بود. ايراني‌هاي صدر اسلام هم جايگاه بسزايي نزد نبي اکرم صلی الله علیه و آله داشتند.
در روايت است بعد از نبي اکرم صلی الله علیه و آله عده‌اي سراغ رياست و دنياي خودشان رفتند. يگانه کساني که مثل پروانه اطراف اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين علیهم السلام مي‌چرخيدند، ايراني‌ها بودند. چند روايت در اين زمينه هست که آن‌هايي که اطراف ولايت بودند و از ولايت نگهداري می‌کردند، ايراني‌ها بودند. نه اينکه ایرانی‌ها فقط در آخرالزمان بخواهند از مقربان ولايت باشند، نه؛ صدر اسلام هم همين‌طور بودند. جوان‌هاي پاک و مهذب و باتقوا هم آن زمان بوده‌اند. همين طور كه الآن هم هستند؛ لکن مسؤوليت ما و شما -بخصوص شما جوان‌ها- سنگين است. دو مسؤوليت داريد؛ يکي ملتزم شويد به عمل کردن به واجبات و ترک محرمات و ديگري اينکه از ولايت حمايت کنيد. در اين صورت، اين تعريف‌ها درباره شما نيز هست.
در روايت ديگر است که دربارة تعبير قرآني «وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِم»،۴ پرسيدند: «يا رسول الله! چه کساني هستند که به عرب‌ها ملحق می‌شوند؟» حضرت فرمود: «ایرانی‌ها هستند. شما الآن اسلام را پايه گذاري کرديد؛ اما آن‌هايي که به شما ملحق می‌شوند و از جان و دل، اسلام را مي‌پذيرند، ایرانی‌ها هستند».۵ نتيجه اينکه ایرانی‌ها زمينه‌ساز ظهور حضرت مهدي علیه السلام هستند؛ ان‌شاءالله.
در ادامه همان روايت، نبي اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «اگر ايمان در کهکشان‌ها باشد، ایرانی‌ها او را به دست مي‌آورند». چندين روايت به اين مضمون است. ايمان و حقيقت و عرفان اگر در کهکشان‌ها باشد، جوان‌هاي ايراني به آن‌ها دست مي‌يابند.
در روايتي مفصل، حافظ ابونعيم از علماي اهل سنت نقل می‌کند. اين روايت را شيعه و سني نقل کرده‌اند که: نبي اکرم صلی الله علیه و آله يک روز صبح نشسته بودند، اصحاب هم اطرافشان بودند. فرمودند: «ديشب خواب ديدم در جاده خيلي صاف و واضحي عبور مي‌کنم. تعدادي گوسفند سياه و تعداد زيادي گوسفند سفيد پشت سر من مي‌آيند. كم كم گوسفندهاي سياه رفتند و گوسفندهاي سفيد ماندند. تعبير چيست؟» يک نفر گفت: «يا رسول الله! اين‌ها عرب‌ها هستند که پشت سر شمايند و ایرانی‌ها هم پشت سر آن‌ها هستند. آرام آرام عرب ها کنار مي‌روند و ایرانی‌ها براي شما مي‌مانند. جبرئيل نازل شد و عرض كرد: «يا رسول الله! حقّ تعالي سلامت مي‌رساند و می‌فرماید: تعبير، همين است. ایرانی‌ها مي‌مانند».۶
در يکي دو روايت است که يمني‌ها زمينه‌ساز ظهور حضرت هستند۷ و چند روايت، ایرانی‌ها را زمينه‌ساز ظهور حضرت مهدي علیه السلام مي‌داند.۸ در روايت ديگري است که ایرانی‌ها قبل از ظهور حضرت، زمينه‌سازي می‌کنند و يمني‌ها حدود ظهور حضرت زمينه‌سازي می‌کنند و حق با ایرانی‌ها است.۹ هر دوي آن روايات، قابل جمع است، نه اينکه با هم تعارض داشته باشد.
ابن ابي الحديد، از علماي برجسته و با انصاف اهل سنت است. بسياري از حقايقي که ساير علماي سنّي مخفي می‌کنند را بيان کرده است. او اين روايت را در شرحي که بر نهج البلاغه نوشته، مفصل بيان کرده است:
روزي اميرالمؤمنين علیه السلام بر منبر مشغول صحبت بودند. ایرانی‌ها دور تا دور اميرالمؤمنين علیه السلام را گرفته بودند. اشعث كه از خبائث بود، وارد جلسه شد. خباثت اشعث از خانواده‌اش پيدا است. خودش شريک در قتل اميرالمؤمنين علیه السلام و دخترش شريک در قتل امام حسن علیه السلام و پسرش هم شريک در قتل حضرت اباعبدالله علیه السلام مي‌باشد. خانواده اصيل شيطاني، اين گونه است. اشعث، وارد جلسه شد و نگاه کرد. ديد ایرانی‌ها دور حضرت نشسته‌اند و به همين دليل، عصباني شد و گفت: «اين سرخ روها كه اطرافت را گرفتند و بر ما فخر می‌کنند، کنار بروند.»! (اين تعبير را عرب‌ها دربارة ایرانی‌ها به کار مي‌برند؛ چون ایرانی‌ها اغلب سفيد و سرخند، می‌گویند: سرخپوست)
حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام از ناراحتي پاهاي مبارک را به منبر مي‌زدند. صعصعه بلند شد و جملاتي قريب به اين مضمون گفت: «ما کاري به اشعث نداريم. هر چه می‌خواهد، بگويد. بگذاريد مولا مطالبي بفرمايد که تا آخرين لحظات حيات عالم و تاريخ عرب، بماند».
حضرت فرمود: «کدام يك از اين شکم پرست‌ها که مثل الاغ در رختخواب خود مي‌غلتند، به من مي‌گويد ایرانی‌ها را از دور خودت دور کن؟ آيا من را امر مي‌کنيد ایرانی‌ها را از اطراف خود دور کنم؟ هرگز ممکن نيست»! سپس فرمود: «و الله! ایرانی‌ها شما را سرکوب می‌کنند».۱۰
نتيجه اينکه ان‌شاءالله ایرانی‌ها بايد براي زمينه‌سازي ظهور حضرت بقية الله علیه السلام آمادگي داشته باشند. من مکرر با گوش خودم از رهبر فقيد انقلاب -اعلي الله مقامه الشريف- شنيدم که فرمود: «ما اين انقلاب را به دست حضرت مهدي علیه السلام مي‌سپاريم».001
وظايف دوران غيبت
هرچه فرج نزديک‌تر بشود، وظيفة ما سنگين‌تر می‌شود. اولاً بايد به ظواهر شرع مقدس مقيد باشيم و به آن‌ها عمل کنيم. بايد واجبات را ملتزم بشويم و مو به مو عمل بکنيم. محرمات را هم مو به مو ترک کنيم. در خدمات اجتماعي در هيچ بُعدي از ابعاد فرهنگي، اقتصادي يا جهات ديگر، کوتاهي نکنيم. آن مقداري که می‌توانيم فعاليت بکنيم و براي تبليغ ولايت و عمل به قرآن، کوتاهي نکنيم. اگر مي‌خواهيم از آن کساني باشيم که اين روايات درباره آن‌ها صدق كند، بايد اتيان واجبات و ترک محرمات بكنيم. بايد عمل به وظيفه و تبليغ از امام زمان علیه السلام و توسل به امام زمان علیه السلام داشته باشيم.
بايد از ولايت حمايت و طرفداري بکنيم. اگر همسايه‌ام ولايتي است، نگذارم مظلوم باشد. رفيقم ولايتي است، نگذارم مظلوم باشد؛ حمايتش بکنم.
نتيجه اينکه ایرانی‌ها مورد نظر نبي اکرم، اميرالمؤمنين و ساير اهل‌بیت علیهم السلام بودند و الآن هم مورد عنايت حضرت بقية الله -روحي له الفدا- هستند.
برادر! بعد از نمازها هر جا هستي، دعا بکن خداوند فرج آقا را نزديک بکند؛ بدا حاصل نشود و چشمان آلوده ما به جمال حضرتش منور شود.
مرحوم شيخ محمد کوفي مکرر محضر امان زمان علیه السلام مشرف شده بود. قبلاً عرض کردم که نامه‌اي از طرف امام زمان علیه السلام براي مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني رحمه الله آورده بود که متن نامه را در کتاب‌ها نوشته‌اند. حدود پنجاه و چند سال قبل، من مکرر خدمت حاج شيخ محمد کوفي رسيده بودم. در نجف با پدر من آشنا بود. قد کوتاهي داشت و ثمين بود و عصا زنان سراغ پدر من مي‌آمد.
خاطره
يک بار ديدم مرحوم حاج شيخ محمد بعد از نماز مغرب و عشا دارد عصازنان می‌آید. من هم مجرد و ساکن مدرسه بودم. ايشان آمد. من فوراً بلند شدم. فرش پهن کردم و ايشان نشست. پرسيد: «آشيخ محمد! پدرت کجاست؟» گفتم: ايران. غذا برايشان تهيه کردم و شام خوردند و خوابيدند. تابستان بود. صبح هم صبحانه ميل فرمودند. بعد از مدتي حجره ما را آفتاب گرفت و ايشان بلند شدند رفتند آن طرف در سايه نشستند. من هم رفتم پهلوي ايشان.
از صبحت‌هاي ايشان با پدرم مي‌دانستم تشرف دارند و مکرر خدمت امام زمان علیه السلام رسيده است. گفتم: «حاج آقا! عملي به من ياد بده تا من هم خدمت امام زمان علیه السلام برسم». فرمود: «واجباتت را به جا بياور. محرماتت را هم ترک بکن و مستحباتت را به جا بياور و مکروهاتت را هم ترک کن». گفتم: «آقا! اين که کار حضرت فيل است». بنده آن موقع تقريباً شانزده، هفده سالم بود؛ لذا اين طور سخن گفتم و ايشان تبسم کرد. خدا رحمتشان بکند. بعد فرمودند: «آشيخ محمد! نماز شب بخوان»، «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا»۱۱ نماز شب بخوان. هرچه بخواهي، در آن هست. قبل از اذان صبح بلند شو با خدا راز و نياز کن. هرچه بخواهي، خدا به تو مي‌دهد». اين را ايشان مي‌گفت.
علامة طباطبايي صاحب تفسير الميزان مي‌گويد:
من تازه نجف مشرف شده بودم و در مدرسه سيد در نجف ايستاده بودم. يک دفعه ديدم آيت الله قاضي رحمه الله رسيدند. مرحوم قاضي از گذشته و آينده خبر مي‌داد. طي الارض و طي السماء داشت و فوق العاده بود. خدا رحمتش کند. مي‌گفت: ايشان رسيد؛ روي شانه من دست زد و فرمود: «سيد! دنيا و آخرت را مي‌خواهي، نماز شب بخوان. هرچه بخواهي، در آن است».
فضيلت نماز شب
قرآن اين‌طور که بر نماز شب تأکيد کرده، هيچ يک از مستحبات ديگر را تأكيد نکرده است.
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا؛ مقام محمود مي‌خواهي، نماز شب بخوان. اگر حاجت و گرفتاري داري، نيم ساعت، يک ربع ساعت، ده دقيقه قبل از اذان صبح بلند شو؛ دو رکعت نماز بخوان و بگو: خدايا! عنايت کن»، خدا شاهد است محرومت نمی‌کند.
«يا مَنْ لا يُرَد سائله؛۱۲ اي کسي که گدايش [نا اميد] برگردانده نمی‌شود». خدا گداها را -مخصوصاً گداي آن موقع را- رد نمی‌کند و به آن‌ها عنايت می‌کند.
داستان تشرف مرحوم حاج شيخ محمد کوفي
مرحوم آشيخ محمد كوفي براي پدرم نقل می‌کرد:
از خدا خواستم چهل سفر مکه بروم. حالا که اينجا آمدم، چهلمين سفرم را مي‌خواهم به مكه بروم. با شتر هم مي‌روم. پير مرد بود؛ اما مي‌رفت.
گفت: در يكي از اين سفرها، شترم خيلي آهسته مي‌رفت و من هميشه حدود يك فرسخ از قافله عقب مي‌ماندم. يک دفعه که قافله جلو رفته بود، باران هم آمده بود، داخل يك گودالي افتاديم. شتر خواست از آن گودال بالا بيايد که زمين خورد. او هم شتر پيري بود. گفت: پايين آمدم و نگاه کردم، ديدم دستش شکسته است. سرش را روي زمين گذاشت و شروع به ناله کردن کرد. به زحمت از گودال آمدم بالا، ديدم اثري از آثار قافله نبود. به ذهنم آمد که ديگر همين جا تلف مي‌شوم. پياده که نمی‌توانم بروم. قافله هم که رفته است و اين شتر هم که دستش شکسته است و نمی‌تواند بلند بشود. مقداري نشستم و فکر کردم؛ به ذهنم آمد که ما آقا داريم. امام زمان داريم. به خودم گفتم: «آقا شيخ محمد! چرا نشسته‌اي؟» بلند شدم و شروع کردم فرياد زدن: «يا اباصالح! يا اباصالح! يا صاحب الزمان اَغِثني! يا صاحب الزمان ادرکني!» در همان حال يک دفعه ديدم يک اسب سوار با عجله و شتاب می‌آید. پيش خودم گفتم: «اين، يکي از دوستان کاروان است. لابد ديده است من نيامده‌ام، به سراغ من آمده است». آمد و نگاه کرد و گفت: «آشيخ محمد! چرا ايستاده‌اي؟» گفتم: «آقا چه کنم؟ دست شترم شکسته است، چه کار کنم؟». فرمود: «سوار شو.» گفتم: «آقا سوار چه بشوم؟» فرمود: «مي‌گويم سوار شو.» مي‌گفت ديگر نفهميدم سوار شدم. آقا يک اشاره کرد فوراً شترم بالا پريد و شنيدم به شتر فرمود: «حتي الباب». با انگشت مبارک اشاره کرد. رفتيم و به قافله رسيديم و از قافله هم جلو افتاديم. رفتيم تا کوفه رسيديم. دم دروازه کوفه كه رسيديم، شتر خوابيد. مطلب را فهميدم؛ در گوش شتر گفتم: «حضرت فرمود: حتي الباب؛ يعني تا در خانه، نه اينجا». شتر بلند شد و در خانه كه رسيد، خوابيد که خوابيد.
برادرها! در هر حالي يابن الحسن را فراموش نکنيد.

پي نوشت

  • ۱٫ بحارالانوار، علامه مجلسي، مؤسسة الوفاء بيروت – لبنان، ۱۴۰۴ ق، ج ۵۲، ص ۱۸۱.
    ۲٫ سوره محمد: ۳۸.
    ۳٫ التبيان، ج‏۹، ص ۳۱۱ ؛ الميزان، ج‏۱۸، ص ۲۵۰ ؛ مجمع البيان، ج ‏۹، ص ۱۶۴ ؛ كشاف، ج‏ ۴، ص ۳۳۱.
    ۴٫ سوره جمعه: ۳.
    ۵٫كشاف، ج ‏۴، ص ۵۳۰ ؛ مجمع البيان، ج‏۱۰، ص ۴۲۹؛ الميزان، ج ‏۱۹، ص ۲۶۸.
    ۶٫ سفينة البحار، ج ۲، ص ۱۶۵.
    ۷٫ گويا منظور از يمني‌ها، همان يماني باشد که قيام او جزء علائم ظهور شمرده شده است. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴. 
    ۸٫ الغيبه، محمد بن ابراهيم نعماني، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۹۷ق، ص ۲۷۳، ح ۵۰. 
    ۹٫ر.ک: عصر ظهور، کوراني، ص ۱۶۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲. 
    ۱۰٫ شرح ‏نهج‏ البلاغه، عبدالحميد بن ابي الحديد معتزلي، ج ۲۰، ص ۲۸۴.
    ۱۱٫ سوره اسراء: ۷۹. 
    ۱۲٫ اين عبارت در بسياري از دعاها آمده است؛ از جمله در مناجات الراجين در مفاتيح الجنان و بحارالأنوار، ج ۹۱، ص ۱۴۴.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *