۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 03 آوریل 2015 - 16:51
  • 528 بازدید
محو دلدار : فرهنگ انتظار (خُلُق  ۱۴)
محو دلدار : فرهنگ انتظار (خُلُق  ۱۴)

محو دلدار : فرهنگ انتظار (خُلُق ۱۴)

برگرفته از سخنراني‌هاي آيت الله ناصري بسم الله الرحمن الرحیم در اين گفتار، بر آن هستيم كه دربارة يكي از مهم‌ترين مسائل مربوط به مهدويّت؛ يعني مسأله «انتظار»، سخن گوييم. اين مسأله، از جهات متعدد حائز اهميت است كه به سه جهت آن اشاره مي‌شود. نخست: شناخت وظيفه از وظايف اصلي انسان، در دوران غيبت، […]

برگرفته از سخنراني‌هاي آيت الله ناصري

بسم الله الرحمن الرحیم

در اين گفتار، بر آن هستيم كه دربارة يكي از مهم‌ترين مسائل مربوط به مهدويّت؛ يعني مسأله «انتظار»، سخن گوييم.
اين مسأله، از جهات متعدد حائز اهميت است كه به سه جهت آن اشاره مي‌شود.
نخست: شناخت وظيفه
از وظايف اصلي انسان، در دوران غيبت، «انتظار» ظهور منجي عدالت‌گستر است. هنگامي اين وظيفه به خوبي انجام مي‌گيرد كه حقيقت انتظار و وظايف انسان منتظر به خوبي شناخته شود. در روايات متعددي به اين مطلب اشاره شده است، از جمله روايت امام صادق عليه السلام كه به ياران خود فرمود:
«آيا شما را از چيزي آگاه نكنم كه خداوند بدون آن هيچ عملي را از بندگان نمي‌پذيرد؟» گفتند: «بفرماييد». فرمود: «گواهي به يگانگي خدا و نبوت پيامبر اكرم‌صلي الله عليه و آله و سلم و اقرار به آنچه خدا امر فرموده و ولايت ما و بيزاري از دشمنان ما و تسليم شدن در برابر ايشان [امامان] و پرهيزكاري و كوشش و خويشتن‌داري و انتظار قائم عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف».۱
در اين روايت، انتظار حضرت مهدي عليه السلام از جمله عواملي است كه موجب پذيرش اعمال ديگر مي‌شود.
دوم: دست‌يابي به آثار فراوان انتظار
از آن جهت كه «انتظار» مبحثي كاربردي است، اگر چه در شمار مباحث اعتقادي نيز از آن بحث مي‌شود؛ اما نقشي اجتماعي نيز دارد. مي‌دانيم كه دين، امري پويا است و نقش‌دهنده به زندگيِ اجتماعي، ازين رو حركت‌زا و تكامل آفرين مي‌باشد؛ اما انتظار علاوه بر اينكه سازندگي فردي دارد در شمار اجتماعي‌ترين مباحث ديني نيز قرار دارد و ازين رو در چگونگيِ زندگيِ اجتماعي انسان، نقش ويژه‌اي بر عهده دارد. شخص «منتظر» كه تصويري صحيح از مسألة «انتظار» دارد، به گونه‌اي زندگي فردي و اجتماعي خود را تنظيم مي‌كند كه با اين انديشه مطابق و با اصول آن مخالفتي نداشته باشد.
سوم: تحريف زدايي
اين مفهوم، از مفاهيمي است كه همواره در تفكّر مكتب شيعي، نقشي اساسي داشته است. ازين رو، مخالفان اين مكتب نيز همواره در پي مخدوش كردن معناي صحيح آن بوده‌اند. مي‌توان گفت در برخي از برهه‌ها، در اين راه موفقيت‌هايي نيز به دست آورده‌اند.
اينان، گاه انتظار را به معني ركود، خمودي و سستي در مسائل مربوط به اجتماع انساني قلمداد كرده‌اند و «منتظر» را فردي گوشه‌گير معرفي مي‌كنند كه هيچ ارتباطي با زندگيِ جمعي برقرار نمي‌كند، و تنها سر خود را در پيش گرفته و به زندگي فردي، عبادات فردي، و سلوك فردي مي‌پردازد.
اين مفهوم در اين معنا، مفهومي گمراه كننده و بسيار خطرناك است كه فايدة آن تنها نصيب قدرتمندان حاكم بر جوامع مي‌شود. اگر كسي به چنين تفکر فرد انگارانه‌اي دربارة مسائل اجتماعي، اعتقاد پيدا كرد، هيچ دخالتي در اين گونه مسائل نخواهد داشت و از اين رو به راحتي مي‌توان تماميِ بهره‌هاي او از جامعه را، سلب و به نفع خود به كار گرفت. از اين رو مفهوم حركت آفرين و مكتب ساز «انتظار» كه مي‌تواند به بزرگ‌ترين حركت‌هاي اجتماعي و برترين تغييرات جمعي منجر شود، گاه وسيله‌اي براي تخدير و سكون معتقدان به اين موضوع قرار گرفته است.
مفهوم انتظار
ابتدا مي‌بايست مفهوم صحيح انتظار شناخته شود؛ چرا كه تا رنج دست‌يابي نقشه گنج بر انسان تحميل نشود، به راحتي به گنج دست نمي‌يابد.
در توضيح مفهوم انتظار، به چند نكته اشاره مي‌كنيم:
الف: انتظار، حالتي روحي است كه از ضمير فرد منتظر بر مي‌آيد؛ اما با چشم به در دوختن و حسرت خوردن تمام نمي‌شود؛ بلكه به عمل منجر مي‌شود و در تماميِ اجزاي زندگي مادي و معنوي تأثيري شگرف برجاي مي‌نهد. در روايات متعدد، انتظار به عنوان عمل، بلكه برترين اعمال معرفي شده است. از جمله روايت پيامبر اكرم‌صلي الله عليه و آله و سلم است كه فرمودند:
افضل اعمال أمتي انتظار الفرج؛۲ برترين اعمال امت من، انتظار فرج است.
اين دسته روايات، دلالت دارد كه انتظار، حالت رواني [دروني] صرف نيست؛ بلكه حالت عملي [بيروني] نيز دارد.
ب: همانگونه كه از معناي لغوي اين واژه استفاده مي‌شود، اصطلاح انتظار، به معناي عدم رضايت از وضعيت موجود و انتظار عملي براي تغيير آن و حاصل شدن وضعيّتي مناسب مي‌باشد.
ج: بر اين اساس، مي‌توان فهميد كه انتظار مفهومي است مركّب از دو جزء نفيي و اثباتي. نفي آنچه در جريان است و اثبات آنچه انتظار و توقّع آن مي‌رود.
اينك براي وضوح مطلب، مثالي بيان مي‌كنيم. اگر كسي به سفر رود و اين سفر، بيش از حدّ معمول به طول انجامد و خبري نيز از او به دست نيايد؛ پدر و مادر اين فرد مسافر كه از وضعيت موجود ناراضي و طالب تغيير اين وضعيت هستند. لحظه‌اي نسبت به وضعيت موجود حالت بي‌تفاوتي ندارند؛ بلكه در تماميِ لحظات در پي آنند كه از اين وضعيت خارج شوند و از سويي ديگر، وضعيت مطلوب را فراهم آورند. اين حالت را «انتظار» مي‌خوانند، و اين پدر و مادر را، «منتظِر».
مريضي كه به بيماري صعب‌العلاجي مبتلا شده است، تاجري كه از بي‌ثباتي وضعيت اقتصاديِ پيشه‌اش رنج مي‌برد، زنداني‌اي كه مدت‌ها بدون روشن شدن سرانجامش، در زندان به سر مي‌برد و… همه از نمونه‌هاي وقوع در حالت انتظار مي‌باشند. اينان لحظه‌اي از مشكل خود غافل نمي‌شوند و در تمامي حالات، مصرّانه آرزوي وضعيت بهتر را در سر دارند، و در راستاي تحقق آن كوشش مي‌كنند. بنابرا003ين مي‌توان دريافت حالت انتظار، حالتي نظير حالت آماده باش است كه فرد منتظر را به حركت وا داشته و زمينه فراهم شدن مطلوب را محقق مي‌سازد.
منتظِر كيست؟
دربارة واژة «انتظار» و معناي اصطلاحي آن، سخن گفتيم. اينك مي‌گوييم: «انتظار ظهور» نيز، مفهومي است با معنايي همانند آنچه بيان شد. انتظار ظهور، يعني اينكه فرد منتظِر، نخست از وضعيّت موجود ناراضي باشد، و در گام دوم، طالب و خواهان تغيير اين وضعيت به وضعيت مطلوب باشد. اين حالت، حالت آمادگي و حركت براي تغيير اين وضعيت را پديد مي‌آورد؛ از اين رو فرد منتظر، نه تنها در حالت انزوا به سر نمي‌برد؛ بلكه همواره بيشترين نقش را در مسائل اجتماعي بر عهده مي‌گيرد.
در طول تاريخ، ميليون‌ها شيعه خود را در صف منتظران ظهور قلمداد مي‌كرده‌اند و بسياري از انقلاب‌هاي اجتماعي نيز با همين انگيزه به وقوع پيوسته است؛ اما در اين ميان، تنها كساني منتظر واقعي هستند كه گذشته از دارا بودن آن دو حالت، در حالت آماده‌باش به سر برده و در هر لحظه، آمادة تغيير وضعيت موجود باشند. به عنوان نمونه، بنيان‌گذار عظيم‌الشأن انقلاب اسلامي، امام خميني قدس سره را مي‌توان به عنوان الگوي انتظار و منتظران ذكر كرد. ايشان نه تنها از وضعيت حاكم بر كشور در زمان حكومت خودكامگان پيشين راضي نبودند و در انتظار تغيير اين وضعيت به سر مي‌بردند؛ بلكه خود نيز آمادة تغيير اين وضعيت بودند از اين رو انقلاب شكوهمند اسلامي را براي زمينه‌سازي ظهور ولي‌عصر عليه السلام ، رهبري كردند.
ما نيز كه خود را از منتظران ظهور آن حضرت مي‌دانيم، بايد نخست از وضعيت ظلم و فساد حاكم بر جوامع اسلامي ناراضي باشيم و در مرحلة دوم، طالب تغيير اين وضعيت شويم، آن‌گاه در نتيجة اين دو حالت، آن‌چنان حالت آمادگي‌اي پيدا كنيم كه در هر لحظه بتوانيم در ركاب آن حضرت قرار بگيريم و در اجراي فرامين ايشان بكوشيم.
بدين ترتيب آشكار مي‌شود كه انتظار، نه حالتي تخديري كه وضعيتي حركت‌زاست و همواره فرد منتظر را در حالت تلاش و حضور در عرصه‌هاي اجتماعي نگاه مي‌دارد.
در جرگة منتظران
اكنون جاي اين پرسش است كه چگونه مي‌توان در سلك منتظران قرار گرفت؟
گفتيم كه انتظار، حالتي دروني است كه منجر به حركت به سوي مطلوب مي‌شود. براي پيدايش اين حالت،‌ نخست بايد به ايجاد سنخيّت با مطلوب فرد منتظَر، پرداخت. سلامتي، وضعيّتي است كه روح انسان بيمار با آن سنخيّت دارد؛ لذا ناخودآگاه هر لحظه در طلب آن است. همراهي با فرزند، بهبود وضعيّت اقتصادي و… نيز همين گونه است كه پدر و مادري كه از فرزند مسافر خود اطلاعي ندارند و بازرگاني كه به ركود و ناامنيِ پيشه‌اش دچار شده، در هر لحظه به آن توجه دارد.
منتظران حقيقي ظهور نيز، نخست بايد با وضعيت نامطلوبي كه بر جامعة آنان حاكم است، سنخيتي نداشته باشند، آن‌گاه سنخيّت كامل با وضعيت ممكن بعدي پيدا كنند تا در سلك منتظران قرار گيرند. از اين رو مشابهت با ياران حضرت ولي‌عصر عليه السلام -كه پديد آورندگان وضعيّت نوين هستند- تنها راه ورود در اين مسير مي‌باشد.
زدودن رذايل از نفس و آرايش آن به فضايل و در يك سخن، تهذيب نفس، تنها راه ورود به جرگه منتظران است. كسي كه نفس مهذّب داشته باشد، نه به آلودگي‌هاي دنيايِ مادي دل مي‌بندد، تا از وضعيت پريشان فساد و ظلم موجود جهاني شادمان باشد و نه دچار ركود مي‌شود، تا براي پيدايش وضعيت مناسب اقدامي نكند.
بدين ترتيب معلوم مي‌شود كه منتظران واقعي در بالاترين سطح ممكن از تهذيب نفس قرار دارند.
والاترين منتظران
اينك حالت انتظار را در قالب ذكر يك نمونه بيان مي‌كنيم. اين نمونه، برخاسته از حديثي است كه يكي از ياران خاص حضرت صادق عليه السلام به نقل آن پرداخته است. بر اساس اين حديث، مي‌توان ديد حضرت صادق عليه السلام -كه در شمار منتظران ظهور قرار داشته‌اند-، چگونه بي‌تابانه اشك مي‌ريخته‌ و انتظار ظهور را در دل داشته‌اند.
بنابراين روايت، روزي مفضّل بن عمر، ابوبصير، ابان بن تغلب و سدير -كه هر چهار تن از ياران ويژة حضرت صادق عليه السلام و در شمار فداييان ولايت بوده‌اند- به محضر آن حضرت بار مي‌يابند و آن حضرت را در لباسي با آستين‌هايي تقريباً كوتاه و بدون يقه و سينه‌اي باز مي‌يابند كه بر روي خاك نشسته‌ و به شدّت گريه مي‌كنند و اين سخنان را بر زبان ميرانند:
«اي سرور من! غيبت تو بر گرفتاري‌ها و ناراحتي‌هاي من افزوده است، گمان نكنم اشك چشمم خشك شود و نالة سينه‌ام فرو نشيند».
سدير با ديدن اين حالت، ناراحت مي‌شود و از آن حضرت مي‌پرسد: يابن رسول الله‌صلي الله عليه و آله و سلم ! چه مطلبي براي شما پيش آمده كه اين‌گونه منقلب و ناراحت هستيد؟
آن حضرت، آهي كشيده و پاسخ مي‌دهند:
«امروز صبح در كتاب جفر اكبر نظر مي‌كردم كه به مسائل مربوط به خاتم‌الأوصيا رسيدم. ديدم اين بزرگوار چه مقامي نزد حضرت حق دارند و چه اندازه غيبتشان طولاني مي‌شود و چقدر بايد ناراحتي اجتماعات را تحمّل كنند، چقدر بندگان خدا از دين حق دست شسته و از آن خارج مي‌شوند. من از حالات آن حضرت در روزگار غيبت منقلب شده بي‌اختيار اشك چشمم جاري شده است»۳.
تحليل كوتاه اين حديث شريف، نشان مي‌دهد اولاً از آنجا كه آن حضرت با فرزند زادة بزرگوارشان سنخيت كامل دارند، در طلب رفع مشكلات ايشان هستند و ثانياً از آنجا كه در بالاترين حدّ ممكن، پيراسته از آلودگي‌ها مي‌باشند، نمي‌توانند به وضعيت موجود راضي باشند؛ لذا بي‌اختيار در سلك منتظران آن حضرت قرار مي‌گيرند و اشك از ديدگانشان جاري مي‌شود.
اين حالتِ «بي‌اختياري» و «ناخود‌آگاهي» خبر از ملكه شدن و استقرار اين صفت مي‌دهد و همان حالت انتظار است كه مي‌تواند فرد منتظر را در شمار ياران حضرت ولي عصر عليه السلام قرار دهد.
بحث «ارزش و جايگاه منتظران» و نيز «وظايف» آنان را، ان‌شاءالله در شماره بعد به روايت خواهيم نشست.

پي‌نوشت:
۱٫ الغيبة نعماني، باب ۱۱، ح ۱۶، ص ۲۰۷.
۲٫ بحارالانوار، ج ۲ ، ص ۱۲۲.
۳٫ بنگريد: الغيبة، طوسي، ص ۱۶۷، كمال‌الدين، ج ۲، ص ۳۵۲؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۹.

 

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *