۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » گفتار های حجت الاسلام ناصری
  • 13 فوریه 2016 - 10:01
  • 735 بازدید
مناعت طبع  (۵)
مناعت طبع  (۵)

مناعت طبع (۵)

کد مطلب :  ۹۴/۸۵/۵ مرحوم آیة الله محسني ملايري که از علمای ساکن قم و صاحب استخاره بودند می‌فرمودند: «مرحوم امام قدّس‌سرّه يك خط تلفن برای خانه ما فرستادند و گفتند: شماره تلفن را به کسي اعلام نکن؛ هر وقت من كاری دارم، به اين شماره زنگ مي‌زنم». ایشان مي‌گفت: در جواني با تعدادی از […]

کد مطلب :  ۹۴/۸۵/۵

مرحوم آیة الله محسني ملايري که از علمای ساکن قم و صاحب استخاره بودند می‌فرمودند: «مرحوم امام قدّس‌سرّه يك خط تلفن برای خانه ما فرستادند و گفتند: شماره تلفن را به کسي اعلام نکن؛ هر وقت من كاری دارم، به اين شماره زنگ مي‌زنم».

ایشان مي‌گفت: در جواني با تعدادی از خان‌های همدان به نجف رفتيم. به خاطر این که من طلبه بودم، قصد داشتیم مدتی در نجف بمانيم. آن‌ خوانین به مسافرخانه رفتند و من به مدرسه رفتم و روز بعد خدمت مرحوم آیة الله قاضي قدّس‌سرّه رسیدم. ايشان تا مرا شناختند، خيلي محبت كردند و یادی از پدر بنده نمودند و فرمودند: «ما با پدر شما هم‌حجره‌اي بوديم و آن قدر با هم يگانه بوديم که گاهي لباس‌هاي همديگر را مي‌شستيم. خيلي با همدیگر راحت بوديم». بعد مرحوم قاضی پرسیدند: «با چه کسی آمديد؟» گفتم: «با تعدادی از دوستان». ایشان فرمودند: «فردا ظهر ناهار به منزل ما بياييد». گفتم: «نه، سخت است. شما هم عيال‌وار هستيد»، مرحوم قاضی فرمودند: «پس به دوستان‌ خود بگوييد: به حجره بیایند تا ناهار را آنجا بیاوریم». گفتم: «خيلي خوب».

مرحوم محسنی ملایری گفتند: فردا ظهر ديديم دو نفر دو عدد سینی بزرگ بر سرشان است و ناهار را آوردند.

در طول يك ماه اقامت در نجف، گاهي خدمت مرحوم قاضی مي‌رفتیم. بعد كه مي‌خواستيم به همدان برگردیم، به خوانين همدان گفتم: «اين آقا از علما و اهل معناست. با همدیگر مبلغي قرار بدهيم و خدمت ایشان ببريم». آنها قبول کردند. آن چند نفر خان همداني، مبلغ سي و سه دينار دادند. (آن زمانها شايد شهريه يك طلبه در طول يك ماه مثلاً يك دينار بود).

مرحوم محسنی ملایری مي‌گفتند: من هم هفت دينار از خود داشتم. پولها را در پاکتی گذاشتم و تنها به خانه ایشان رفتم که هم این مبلغ را بدهم و هم اجازه در استخاره بگيرم. می‌گفتند: زمستان بود و مرحوم قاضی زیر كرسي نشسته بود و يك سینی بزرگ روی كرسي بود. بعد از مقداری صحبت، موقع خداحافظي پاكت را روی کرسی گذاشتم. مرحوم قاضی فرمودند: «این چیست؟» گفتم: «مبلغي است». فرمودند: «صبر كن. پاكت را در سینی، خالي كن». پاكت را خالي كردم و مرحوم قاضی با تسبيح‌ خود، دينارها را به هم زدند. هر دفعه که به هم مي‌زدند يكي از آنها را کنار مي‌گذاشتند. هفت عدد از آن دینارها را یک طرف گذاشتند و با این که محتاج بودند فرمودند: «همين مقدار براي من کافی است. بقیه را برگردانيد و بگوييد: سي و سه دينار را نپذيرفت». با اين كه من چيزي نگفته بودم؛ ولي مرحوم قاضی هفت دينار را جدا كردند و برداشتند.

مرحوم قاضی به مرحوم محسنی ملایری دستورالعملی برای استخاره داده بودند و ايشان خيلي مقيد به عمل کردن به این دستور بودند. تا اين اواخر، بعد از نماز صبح، عصازنان دنبال رودخانه مي‌رفتند و برمي‌گشتند و آن دستور را انجام مي‌دادند.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *