متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری در جشن اعیاد شعبانیه بنیاد هاد متن کامل سخنرانی «حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری» در روز میلاد امام حسین(علیهم السلام) در بنیاد علمی فرهنگی هاد قم تقدیم می گردد: بسماللهالرحمنالرحیم * بررسی اضطراب درونی و راه برطرف نمودن آن؛ یکی از مشغلههای ذهنی ما این است که گاهی […]
متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری در جشن اعیاد شعبانیه بنیاد هاد
متن کامل سخنرانی «حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری» در روز میلاد امام حسین(علیهم السلام) در بنیاد علمی فرهنگی هاد قم تقدیم می گردد:
بسماللهالرحمنالرحیم
* بررسی اضطراب درونی و راه برطرف نمودن آن؛
یکی از مشغلههای ذهنی ما این است که گاهی انسان، در ابعاد مختلف زندگی از حیث تعامل و روابط با خانواده، جامعه، دین، اهل بیت علیهمالسلام و خدا، خلأ و کاستی احساس میکند؛ احساسِ یک جایگاهی که به آن نرسیده است؛ احساسِ یک تأمین، آرامش و رضایت مطلوبی که بدست نیاورده است. اگر این کاستی در جان ما سرایت کرده باشد، به تعابیر گوناگونی میتوان از آن یاد کرد؛ ولی آنچه که هست این است که انسان، احساس میکند آرام و راحت نیست، کارهایش را انجام میدهد؛ اما یک خلأ در جانش هست.
ما آمدیم طلبه شدیم یا اصلا غیر طلبه، گویا مقصدی عالی را دنبال میکردیم، چرا در مرور ایام، گذر زمان به ضرر ما میشود و آن بهره را نمیبریم؛ چرا خیلی از ما از وضعیت اول طلبگی خودمان راضیتر هستیم؟ با اینکه میدانیم با نیت خالص وارد حوزه شدیم و باید در همه ابعاد ارتقاء مییافتیم؛ سؤالاتمان جواب داده میشد؛ روشنایی ما بیشتر میشد؛ اضطرابمان کم میشد.
من چگونه باید به آن گمشده ی خودم دست پیدا کنم، این یک حقیقتی است که در ما هست گر چه شاید بخشی از سؤال و بخشی از خلأ بماند به خاطر اینکه بینهایت بودن سیر تکاملی انسان و ذو مراتب بودن مقصد، این اقتضاء را دارد. منتهی صحبت ما این نیست، صحبت ما در اولیّات خودمان است؛ یعنی برای استقرار و آرامش کم داریم و عجیب است هر چه با مسائل زندگی، مماشات میکنیم، فاصله ما بیشتر هم میشود دچار چه مشکلی هستیم که روح تقوا، حقیقت و آرامش را از این فضای مبارک حوزه نمیتوانیم بگیریم و تأمین کنیم و رشد کنیم؟
شاید آن مقصد گمشده را باید به تعابیری همان حقیقت علم دانست و اینکه حقیقت علم چیز دیگری است، به این معنا که چگونه مقصد را شناخته ایم و چه تعریفی برایش کرده ایم، از خودمان چه برداشتی داریم، خودمان را چگونه تجزیه و تحلیل میکنیم، صفاتمان را، اخلاقمان را، افکارمان را، فضائل و رذائلمان را، آیا آنچه که ما خویشتن خویش را ترجمه میکنیم، همان است یا نه، فرق میکند؟ پس ما دنبال یک مفهوم بلندی هستیم که عملا میخواهیم به آن دست پیدا کنیم. خلاصه این مطلب در کتابها نیامده است، کتابها را هم مطالعه کنیم، ممکن است به آن دست پیدا نکنیم.
از اینجا یک نظام هندسی تعریف شده و لو اجمالا برای خودمان میخواهیم، اگر خواستیم در طول مدت، کار طلبگی هم انجام دهیم، باید فراگیر باشد و کار گروهی روی آن انجام شود، به حسب طلبگی، تبلیغ و ابلاغ رسالات انبیاء که وظیفه ی ما است، باید به کار قانونمند و علمی ملتزم باشیم.
* لزوم بررسی داشته ها؛
آن چه باید مورد توجه قرار گیرد این است که: موجودی ما چیست؟ موجودی که عرض میکنم این است که ما در چه جایگاه ثابت شخصیتی قرار گرفته ایم و با کدام اندوخته؟ چه سازهای و شاکله ای را برای خود تعریف کردهایم و با کدام مصالح؟ این، کلید اصلی این قضیه است و توجه و تأمل میخواهد که خویشتن خویش را درست تر بشناسیم. انسان وقتی متولد میشود، اندوخته هایی را و لو استعداداً یا از باب وراثت دارد. پس از آن با فضاهای مختلف این اندوختهها را رشد میدهد، از رضاع گرفته(شیر)، تا دامن مادر، تربیت خانوادگی، مدرسه و جامعه با همه اینها یک نوع تعاملی دارد و اینها مصالحی خواهد بود که در سازه شاکله ای و ساختار شخصیتی فرد دخیل است، تمام اینها باید از فیلترهای خودش رد بشود و کم کم اصلاح شود.
اگر بخواهیم یک زاویه از این قضیه را باز کنیم، معلوم میشود که یک کاستی و یک خلأ هست، این از بدیهیات طلبگی است و فکر نمیکنم کسی از دوستان، فارغ از این باشد مگر اینکه به توهّمی مشغول شده و خیلی غرق آن توهم شده باشد. احساس این خلأ، یک امتیاز و حُسن یک جوهره است و چیزی نباید جای آن را پُر کند. از طرفی باید طالب حقیقت علوم باشیم، علمی که ما را از تشتت، فارغ کند، علم نافع و علمی که آرامش و خشیت بیاورد، به تعبیر قرآن:
إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ غَفُورٌ (فاطر: ۲۸)
حقيقت اين است كه از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مى ترسند خداوند عزيز و غفور است.
نتیجه علم باید خشیت، خضوع و بندگی باشد. از این، دور نشویم و فکر نکنیم که وارد شدن در این فضای پر از نور مقدس؛ یعنی حوزههای علمیه، غیر از این، میوهای داشته باشد. پس چگونه است که ما این همه درس میخوانیم، مطالعه میکنیم؛ اما باز آن کاستی وجود دارد. بله، از مقدمات اولیه طلبگی، درس خواندن است؛ منتهی برای اینکه بین آن خلأ و جایگاه بلندی که میخواهیم به آن دست پیدا کنیم، ارتباط ایجاد کنیم، باید موجودی خودمان را هم مورد کنکاش قرار دهیم که چه داریم، کیستیم، چیستیم، کجاییم، چه میکنیم، چگونه و با چه نیت، زمان میگذرانیم، از اخلاص، عمل، حقیقت و درک محضر خدای متعال چهکار میکنیم.
* راه رسیدن به حقیقت علم؛
دستیابی به حقیقت علم، ممکن نخواهد بود مگر اینکه از موجودی توهمآمیز، بیرون بیاییم؛ یعنی همه برداشتهایمان را مورد دقت قرار دهیم که چقدر ما اسیر توهم هستیم.
اگر نوع برداشتهای ما بر پایه های قوی و بر اثر چینشی منطقی و حساب شده نبوده باشد، دچار سوء برداشت میشویم و درون یک انسان پر است از اسبابی که هدایت و جهتدهی میخواهند تا به حقیقت برسند.
امام سجاد علیهالسلام در دعای روز دوشنبه در یک بخش کوتاهی از خداوند استعاذه میکنند:
… اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ يَوْمِي هَذَا صَلَاحاً وَ أَوْسَطَهُ فَلَاحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحاً وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ وَ كُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ وَ كُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ وَ أَسْأَلُكَ فِي حَمْلِ مَظَالِمِ الْعِبَادِ عَنَّا فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِيبَةٍ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٍ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًى أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْه … (البلد الأمين و الدرع الحصين ؛ النص ؛ ص۱۱۷)
اَنَفه، حمیّه و عصبیّه در برداشتهای ما دخیل هستند، گاهی شَمّ برداشت ما از موضوعات مختلف، معیوب است و به اصل قضایا نمیرسیم، گاهی عصبیت در درون ما سرایت کرده است. اینها گام به گام اصلاح میخواهد، خلاصه اینکه حواس و ادراک ما که برای انتقال مفاهیم به نفس کمک میکنند، دچار اشکال هستند و این هم به خاطر ارزش، پیچیدگی و بزرگی انسان است که برای یک برداشت کانالهایی را باید مرور کند. چشم یکی از حواس است. چشم باید گزارش صحیح به مغز بدهد، نه غلط. انفه، استشمام صحیح از قضایا داشته باشد نه توهمآلود. حواس ما که برای انتقال مطالب به نفس، به استخدام گرفته میشوند، گاهی اموری در آنها دخیل هستند که در این تعامل، کم میآورند. سلیقه، ذهن و شهوت، غالب است، گوش آلوده و نفس معیوب است، قوه خیال مشکلات خودش را دارد و نمیتواند به آسانی تعامل کند، در اجتماع راه میرود چشمش میدود، فقط چشمش نیست که میدود، از درون، مشکل دارد، اینها کنترل میخواهد. حسهای ما تصفیهشده نیستند. چرا گفتهاند مواظب چشمانت باش بخاطر اینکه هم صُوَر نامربوط، به ذهن اضافه نکنی و هم هر یکباری که چشمت را کنترل میکنی، ملکه تقوا در تو تثبیت و تقویت شود که در آینده همین ملکه به کمکت میآید. این یک حس است و حسهای دیگر هم وجود دارد.
بیخود نبود که جناب کمیل بن زیاد نخعی وقتی که سؤالش را خلاصه و زبده میکند و خدمت امیرالمومنین علیهالسلام عرض میکند: یا امیرالمومنین ما الحقیقة؟ حضرت فرمودند: ما لک و الحقیقه؛ تو را چه به این جایگاه بلند.
چه مانعی دارد ما هم مقصد خودمان را همین حقیقت قرار بدهیم. وقتی خودمان را کنکاش میکنیم ببینیم آیا واقعا درصدد همین هستیم؟ حتی اگر به کمتر قانع هستیم، خودمان را ارتقا بدهیم، ما بلندترین مقصد را از انسانیت دنبال میکنیم. وقتی که حضرت فرمودند: ما لک و الحقیقة، جناب کمیل دید که جوابی به دست نیاورد، عرض کرد: أ و لست صاحب سرّک؛ آیا من صاحب سر شما نیستم؟ حضرت فرمودند: بلى و لكن يترشح عليك ما يطفح مني؛ به این مضمون است که شما تشنگی خود را از نم بیرون کوزه مینشانید، جناب کمیل با این جواب، ملایم شد و عرض کرد، أ و مثلك يخيب سائلا؛ آقا ما یک سوالی کردیم و شما هم که خانواده کرم هستید، حضرت فرمودند: الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير إشارة، هر فقرهای که حضرت میفرمایند جناب کمیل عرض میکند که آقا زدنی بیانا؛ بیشتر بیان بفرمائید، پس از آن حضرت میفرمایند: الحقیقة محو الموهوم مع صحوا المعلوم …(روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط – القديمة) ؛ ج۲ ؛ ص۸۱)
ما چه میکنیم؟ چگونه زندگی میکنیم؟ به چه دلیل؟ این برداشت را از کجا آوردهایم؟ این راه ما است که باید بدانیم چه میکنیم. هر بخشی از اعمال ما به درون ما مستند است، چه داریم؟ در چه حدی هستیم؟ باید موجودی خود را به عنوان یک انسان، از مصالحی که در شاکله مصرف کردهایم، بیاوریم، اگر اینها را اینجا حل نکنیم، باید در قیامت جوابگو باشیم.
پس ما کاری مهم داریم و آن اینکه مبادی و مبانی اعمال را یکبار در خویشتن مرور کنیم و خود را برای یک تصفیه، آماده کنیم، برای یک جایگاهی بلند و خداوند انسان را به عنوان خلیفة الله آفریده است. ابزار ما برای این حرکت، بسیار کم است مگر اینکه بیشتر آشنا شویم و مطالعه و دقت کنیم.
چه داریم؟ چگونه و کجا؟ اگر این سؤال مبارک در ذهن انسان، احیاء شود، برکاتی دارد، یکی از آن برکات این است که هیچ وقت او را عُجب نمیگیرد.
* اوج فروتنی و خشوع علامه طباطبائی قدس سره؛
نقل کردهاند شخصی به علامه طباطبایی، صاحب المیزان، گفته بود که آقا در خواب مرحوم پدرتان را دیدم که از شما گلهمند بود. علامه فرمود: چرا؟ گفت پدرتان میگوید: سید محمد حسین، ثوابی از تفسیر المیزان را به من هدیه نکرد، مرحوم علامه فرموده بودند: من اصلا به این قضیه فکر نکرده بودم که این کار، ثوابی داشته باشد.
چقدر روح بلند است، چقدر ایمان رخنه کرده، چقدر فارغ است. فرموده بود که من فکر نکرده بودم راجع به این قضیه که ثوابی دارد تا به روح پدرم هدیه کنم، به ذهنم نیامده بود. (معاد شناسی علامه طهرانی، ج۱، ص ۱۸۵)
بعضی از نفوس در طول زمان چقدر رشد میکنند و زاویه دیدشان فرق میکند. چقدر از توهمات بیرون میآیند، بندگیشان را میکنند، اینها ستارگان زمین و آسمان هستند.
* دعای امام حسین علیه السلام در لحظات آخر عمر شریف؛
به مناسبت ولادت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام دعای خیلی جالبی از امام حسین علیهالسلام هست که در روز عاشورا میخواندند و در اعمال امروز هم وارد شده است، خیلی مضامین بلند و جالبی دارد. دعای حضرت این است:
اللَّهُمَ انْتَ مُتَعالِي الْمَكانِ، عَظِيمُ الْجَبَرُوتِ، شَدِيدُ الْمُحالِ، غَنِيٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَرِيضُ الْكِبْرِياءِ، قادِرٌ عَلى ما يَشاءُ، قَرِيبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَرِيبٌ إِذا دُعِيتَ، مُحِيطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ الَيْكَ، قادِرٌ عَلى ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِكٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَكُورٌ إِذا شُكِرْتَ، وَ ذاكِرٌ إِذا ذُكِرْتَ، ادْعُوكَ مُحْتاجاً، وَ ارْغَبُ الَيْكَ فَقِيراً، وَ افْزَعُ الَيْكَ خائِفاً، وَ أَبْكِي الَيْكَ مَكْرُوباً، وَ اسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كافِياً احْكُمْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا، فَانَّهُمْ غَرُّونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وُلْدِ حَبِيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، الَّذِي اصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْيِكَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمِينَ. (الإقبال بالأعمال الحسنة (ط – الحديثة)، ج۳، ص: ۳۰۵)
* دعای تعلیمی امام حسین علیه السلام در دیدار آخر به امام سجاد (علیه السلام)؛
یک دعا هم دعایی است که امام سجاد علیهالسلام فرمودند پدرم روز عاشورا به خیمه من آمد، مرا در آغوش گرفت و فرمود: ای فرزندم بگو:
بِحَقِ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ بِحَقِ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا مُنَفِّسُ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مُفَرِّجُ عَنِ الْمَغْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا (الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين، النص، ص: ۵۵)
فرمودند: مادرم این دعا را به من یاد داد و این دعا را ترک نکن.