۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » گفتار های حجت الاسلام ناصری
  • 28 می 2016 - 12:00
  • 1065 بازدید
متن کامل فرمایشات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در سالگرد آیت الله بهجت – قدس سره- در مسجد ایشان-  اردیبهشت ۹۵، قم،با اندکی ویرایش
متن کامل فرمایشات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در سالگرد آیت الله بهجت – قدس سره- در مسجد ایشان-  اردیبهشت ۹۵، قم،با اندکی ویرایش

متن کامل فرمایشات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در سالگرد آیت الله بهجت – قدس سره- در مسجد ایشان- اردیبهشت ۹۵، قم،با اندکی ویرایش

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ حَمَداً أَزَلیاً بِأَبَدیَّتِهِ وَ أَبَدیاً بِأَزَلیَّتِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ. عبودیت ویژگی بارز آیة‌الله العظمی بهجت برای همه دوستان روشن است که […]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ حَمَداً أَزَلیاً بِأَبَدیَّتِهِ وَ أَبَدیاً بِأَزَلیَّتِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ.

عبودیت ویژگی بارز آیة‌الله العظمی بهجت

برای همه دوستان روشن است که امتیاز آیة‌الله العظمی بهجت رحمة‌الله‌علیه در بخش عبودیت و بندگی خدا بود. من به یاد این آیه شریفه افتادم:

ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا؛[۱]

اين ذكر رحمت پروردگار تو به بنده‏ اش زكريّاست‏.

اصولاً سرمایه انبیاء، بندگی است و به حسب طیّ طریق بندگی، درجه و مرتبه تقرّب به حق‌تعالی نصیب عبد می‌شود. منتها بندگی هست و هزار پیچ ‌و خم عبور. شیطان قسم‌خورده است که نگذارد کسی به قلّه بندگی برسد:

قال فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ؛[۲]

شیطان گفت: من به گمراهی برای بشر می‌ایستم.

از دام شیطان رهایی نتوان یافت، مگر با شرایطی ویژه، حمایتی الهی و تربیتی ربانی. این حمایت است که انسان را نجات می‌دهد و بر قله بندگی می‌نشاند. طبیعتاً به یک اعتبار، راه سختی خواهد بود. باید تحمل کرد، باید جهاد کرد. این، جهاد اکبر است. میدان، میدان مجاهده است. یک عمر، لحظه به لحظه مواظبت و مراقبت می‌خواهد. این راهی بوده که اوحدی از علماء توانستند بر این قله قرار بگیرند.

آنچه که در بین حوزه‌های علمیه، شخصیت ملکوتی حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت را ممتاز می‌کرد، جهات متعددی بود که موفّقیت در بندگی را برای ایشان آورده بود.

http://bonyadhad.ir/datahad/images/olama/Gallery%2011/full/50.jpg«ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا» رحمت به عبد تعلق می‌گیرد. کدام عبد؟ «إِذْ نادى‏ رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا».[۳] حضرت زکریاء علیه‌السلام حرف خود را آهسته و پنهان با خدا می‌زد. خداوند فرمود: زکریاء چه می‌خواهی؟ آن حضرت تقاضای فرزند، جانشین و وارث دارد: «يَرِثُني‏ وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ».[۴]

ای بنده شکسته، برای فرزنددار شدن چه داری؟ برای فرزنددار شدن باید حیث فاعلی و قابلی هر دو احیاء شود. زکریا عرضه می‌دارد: «قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي»[۵] خدایا استخوان‌های من سست شده است. توانمندی، حداقل داشته‌ای است که برای فرزنددار شدن لازم است که همین را حضرت زکریا علیه‌السلام نداشت. بعد می‌فرماید: «وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً»[۶] به تعبیر ما، سر من از پیری گُر گرفت. خود پیری می‌تواند علت تامّه برای این باشد که توانایی فرزنددار شدن در انسان نباشد.

طرف مقابل شما، همسر شما، حیث قابلی، چه؟ حضرت زکریا علیه‌السلام می‌فرماید: «وَ كانَتِ امْرَأَتي‏ عاقِراً».[۷] همسر من نازا است. یعنی هیچ نداریم.

چه می‌خواهید؟ یک فرزند عادی می‌خواهید؟ خیر. یک فرزندی می‌خواهیم که تاج سر مردم باشد و مرتبه او بسیار بلند باشد:

يَرِثُني‏ وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا؛[۸]

فرزندی که از من و از خاندان يعقوب ارث ببرد و پروردگارا! او را پسنديده گردان.

حضرت زکریاء چه داشت؟ با اینکه اسباب ظاهری، مُعدّ و مُمدّ برای رسیدن به این مرحله و اجابت این دعا نبود، اما بلافاصله حق‌تعالی می‌فرماید: حال که شما عبد ما شدید، ما برای شما تأمین می‌کنیم:

يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‏ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا؛[۹]

اى زكريا ما به تو مژده پسرى مى ‏دهيم كه نامش يحيى است و از پيش همنامى براى وى قرار نداده ‏ايم‏.

کارها دست خدا است. شما عبد باشید، رحمت می‌آید. رحمت بیاید، استجابت دعا می‌آید. ما را به این قضیه مأمور کردند که در مسیر بندگی گام برداریم.http://bonyadhad.ir/datahad/images/olama/Gallery%2011/full/60.jpg

در جریان حضرت زکریاء و همسر ایشان اسباب ظاهری موجود بود. در همین سوره یک گام بعد، سراغ کسی می‌رود که یک طرف قضیه، مخصوصاً حیث فاعلی آن هیچ کسی نیست. برای جناب مریم قدیسه سلام‌الله‌علیها یک طرف قضیه است، اما او را هم بارور می‌کند. روح خدا است، زمینه فراهم است، ارتباط برقرار است، خدا و فقط خدا.

اگر انسان خود را برساند و به حداقل وظایف خود آشنا شود، خدای متعال منتظر اسباب ظاهری نمی‌ماند. بله، روال طبیعی قضایا همین است، آن را هم خود او قرار داده است. اشیاء، طبایع اشیاء و ارتباط بین آن‌ها، حیث تأثیر و حیث تأثّر را در عالم مادّه و عالم ماوراء مادّه، این‌ها را طبقه‌بندی‌شده در اختیار هم قرار نمی‌دهد؛ بلکه همان این علم به این مسائل عبودیت می‌خواهد و این مسأله‌ای است که گمشده انسان امروزی است. محتوا، روح، بازیافت، خودشناسی تا امام‌شناسی و خداشناسی در تعامل هستند، ولی این گمشده بشر است. کجا می‌توان آن را پیدا کرد؟ بر قله عبودیت و شکستگی. شرایط آن چیست؟ این‌جا است که مروری طولانی بر زندگی حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت لازم است. کسانی که آن بزرگوار را ملاقات می‌کردند، می‌دیدند که گام به گام، حساب‌شده و در طریق رسیدن به اوج بندگی است:

عَبدى أَطِعنى أَجْعَلَكَ مَثَلى؛[۱۰]

اگر کسی عبودیت کرد، نمونه می‌شود. اصلاً عالِم، همین است، عالِم، اسم خدا است، عالِم، کسی است که با گفتار و رفتار خود به عالِم اصلی و حق تعالی سوق دهد. عالِم حقیقی، عبد حقیقی است، بنده خدا است: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ».[۱۱] علم شکستگی می‌آورد، نه منیّت. منیّت برای فرعون است. فرعون بود که می‌گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏».[۱۲] «أنَا» برای فرعون است. این راه، راه بندگی است. باید بنده شد و همه ما در جستجوی روزنه‌ای به سمت این قلّه هستیم. الگوهایی برای ما و حوزه‌های علمیه، حجت خدا هستند. ببینید چه کردند؟ چگونه زندگی کردند؟ چگونه مراقبت کردند؟ چگونه دست یافتند؟

http://bonyadhad.ir/datahad/images/olama/Gallery%2011/full/96.jpgطبقه‌بندی معارف، وظیفه حوزه علمیه

در نظام آموزشی کشور، تمام کلاس‌ها، از مهد کودک و پیش‌دبستانی، دبستان، راهنمایی تا آخر، تعریف شده است. وقتی یک نفر می‌خواهد در یک رشته بر قلّه علمی قرار بگیرد، می‌داند راه طولانی را باید برود، اما وقتی نوبت به این مفاهیم بلند و عالی می‌رسد، گویا انتظار است که یک‌شبه همه مسیر را طی کند. خیر، این خبرها نیست. گرچه این معارف به‌گونه‌ای مدون نشده که طبقه‌بندی‌شده در اختیار همگان قرار بگیرد، چه در بخش‌های تربیتی، چه در بخش‌های اخلاق، چه در بخش‌های حکمت عملی و چه در بخش‌های معنوی راقی‌تر که این تدوین، وظیفه حوزه علمیه است.

در طول تاریخ همه مُقرّ بودند که این معارف ناب، انتقال دین، معارف دین و الگوهای بزرگ فقط مربوط به حوزه‌های علمیه بوده است. دیگران بلافاصله دچار افراط و تفریط می‌شدند. میوه‌های این شجره طیبه سالم است و این امتیاز را دارد که تا ظهور حضرت علیه‌السلام ادامه پیدا کند.

عالِم دین، روشی معتدل دارد، عالِم دین، اول خود را متهم می‌کند. امام جعفر صادق علیه‌السلام به عنوان بصری فرمودند: فَإِنِّي امْرُؤٌ ضَنِينٌ بِنَفْسِي؛[۱۳]

جامعیت آیة‌الله العظمی بهجت و اساتید ایشان

http://bonyadhad.ir/datahad/images/olama/Gallery%2011/full/akhlagh%20(20).jpgمرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت و اساتید این بزرگوار را نگاه کنید. این مجموعه، حاصل دوره‌های طولانی و نفوس مستعد است و سال‌ها انتظار، این شجره طیبه را بارور کرده است. هیچ مجموعه‌ای مانند اساتید این بزرگوار، برنامه‌هایی مدوّن برای رسیدن به قلّه عبودیت و بندگی برای حوزه‌های علمیه نداشتند. طریق اساتید آن بزرگوار در نجف، طریقی اجرایی و دارای برنامه‌هایی کاربردی و منظم است.

گرچه ایشان فراتر از این معانی بود. فقیه بود، عالم بود، ربانی بود، به مقصد رسیده بود. با این همه اهل سکوت بود ولی نگاه کنید چگونه بر خویشتن و بر اوقات خود و بر برنامه‌های خود مدیریت می‌کرد. ایشان در زمان خود فراگیرترین مرجع در هند، پاکستان و بسیاری از کشورهای عربی و غیره بود و فراگیر با ایشان کار داشتند و مقلّد ایشان بودند.

سکوت دائمی برنامه‌ عملی آیة‌الله العظمی بهجت

آیة العظمی بهجت رحمة‌‌الله‌علیه دائم مواظب و مراقب خود بود و دائم ساکت بود. پس می‌توان به‌گونه‌ای بهره برد که خود و زمان را مدیریت کرد. این رشد و اوج، کم نیست. شخصیت این بزرگوار بر فضای عمومی حوزه، تأثیر زیادی گذاشت.

به خاطر دارم مرحوم امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه یک زمانی گِله می‌کردند که مرحوم سید مصطفی در دارالشفاء از ظرفی آب خورده بود، بعضی در این حوزه بودند که آن ظرف را آب می‌کشیدند. حوزه بسیار زود دچار افراط و تفریط می‌شود و یک درخشش از یک شخصیتی باید باشد که این وضع را به تعادل بکشاند و فضا را باز کند؛ البته شخصیتی که علمی، معنوی، راه‌رفته و کسی که سیره‌اش، سیره انبیاء و اهل‌بیت ـ علیهم السلام ـ است و این درخشش در همین دوره اتفاق افتاد. باید قدر این فضا را دانست. «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا».[۱۴] باید از این فضاها بهره برد، باید قدر دانست، معلوم نیست که بعدها تکرار شود و قبل‌ها هم صدمات آن را همین بزرگان خورده‌اند که الآن راهی که می‌خواهید بروید آماده است. آن‌ها اهل سعی و تلاش، فهم و همت بودند. ببینید کسانی که این طریق را رفتند چه کردند؟ این معارف همیشه در لایه‌هایی پنهان بوده و گاهی هم دچار گرایش سلیقه‌ای می‌شده، ولی امتیاز یک عالِم ربانی در رأس این امور، اعتدالی است که در ادامه این مشی ایجاد می‌شود. دل‌ها قرص و محکم خواهد بود. این طریق از افراط و تفریط به دور است. این نصیب الهی برای شیعه است و باید آن را پاس داشت و قدر دانست و الّا می‌شود فراوان صحبت کرد.

قال سید البلغاء امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

وَ الْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ؛[۱۵]

اگر بخواهید حرف بزنید، بسیار می‌توان حرف زد. اما اگر بخواهید انصاف دهید و گام به گام حرکت کنید، خیلی کم می‌شود صحبت کرد.

در جریان حضرت زکریاء علیه‌السلام وقتی عرض می‌کند: «رَبِّ اجْعَلْ لي‏ آيَةً».[۱۶] حال که این عنایت بزرگ را به من کردی، برای من آیه و علامتی قرار بده. خداوند چه آیه و علامتی برای او قرار داد؟ خداوند او را مأمور به سکوت می‌کند.

قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً؛[۱۷]

خداوند فرمود علامت فرزنددار شدن تو اين است كه سه روز با مردم سخن نتوانى گفت مگر با اشاره‏.

http://bonyadhad.ir/datahad/images/olama/Gallery%2011/full/akhlagh%20(24).jpgدر سیره بزرگان ما و حتی از روایات استفاده می‌شود که در شیعیان ناب، این سیره دائما جاری بوده است، سکوت و سکوت و سکوت، اما سکوت معنادار، سکوتی که پشت آن تذکّر و توجّه است. سکوتی که پشت آن فهم است، فکر است، درک است، احساس است، نه هر سکوتی. یا مشغول به ذکر یا سکوت، یا عبادت و توجه.

انسان در سیره عملی حضرت آیة الله العظمی بهجت رحمة‌الله‌علیه این سکوت را می‌دید و این کار آسانی نیست، احاطه بر خویشتن می‌خواهد و این احاطه هم آسان نیست، انسان باید خود را و منشأ حرکت نفسانی حتی برای گفتن جمله و کلام را بشناسد. انسان باید ارتباط داشته باشد، غیر از خود، دائم آن ارتباط با حق‌تعالی را نگاه دارد و ببیند از او چه می‌خواهند و می‌خواسته‌اند؟

حتماً در بین دوستان کسانی هستند که حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت رحمة‌الله‌علیه را از مسجد تا منزل یا از منزل تا مسجد مشایعت می‌کردند، گاهی یک جمله هم نمی‌شنیدند، اما باز این مشایعت را دوست داشتند. در کنار این مرد الهی، فقیه، عالِم و بزرگ، احساس آرامش می‌کردند.

گاهی هم که یک جمله می‌شنیدند، برای یک عمر کافی بود. این احاطه آن بزرگوار را می‌رساند. الآن زاویه گمشده برای نفوس ما، همین زاویه تربیتی است، همین الگوبرداری از این الگوهای بزرگ است.

ذکر یونسیه دستوری از بزرگان نجف

قرآن دو نبی را به عنوان نمونه‌ می‌آورد؛ یکی از آن دو، حضرت یونس علیه‌السلام است. اساتید آیة الله العظمی بهجت، مرحوم قاضی تا مرحوم ملاحسین‌قلی همدانی برای شروع حرکت، بسیار سفارش به توسل و تذکر و ذکری که حضرت یونس علیه‌السلام گفت، می‌کردند.

حضرت یونس علیه‌السلام از آن زندان سخت و بطن حوت نجات پیدا کرد همانطور که خداوند در قرآن می‌فرماید:

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ؛[۱۸]

و ذو النون را ياد كن آن دم كه خشمناك رفت و گمان كرد بر او سخت نمى ‏گيريم.‏

«لَنْ نَقْدِرَ» یعنی «لَنْ نُضَيِّقَ عَلَيْهِ»[۱۹] حضرت یونس فکر کرد که ما بر او تنگ نمی‌گیریم، از قوم فاصله گرفت، به بطن حوت مبتلا شد، حال می‌خواهد بیرون بیاید، گفت:

فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ؛[۲۰]

پس از ظلمات ندا داد كه پروردگارا! خدايى جز تو نيست، تو منزّه هستی و من از ستمگران هستم.

همه ما مبتلا هستیم و این دستور و برنامه از اساتید این بزرگوار و این سفارش از علمای وارسته‌ای مانند: مرحوم ملاحسین‌قلی همدانی و شاگردان ایشان بود. از این‌جا شروع می‌شود. این نسخه، چه از ناحیه اهل‌بیت علیهم‌السلام و چه سفارش آن از بزرگان بی‌حساب نیامده است. «فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ».

حقیقت علم

نبیّ دومی که قرآن ذکر کرده است، کسی بود که هم نبیّ بود و هم رسول بود. اولوالعزم، کلیم‌الله و سلطان بنی‌اسرائیل هم بود. علاوه بر همه این‌ها صاحب تورات هم بود. با این همه جایگاه، که اعلم اهل زمان خود بود، بنا شد دنبال دانشی افزون باشد. با هدایت الهی به دنبال یک نفر رفت.

http://bonyadhad.ir/datahad/images/olama/Gallery%2011/full/akhlagh%20(47).jpgحضرت موسی علیه‌السلام با جوانمردی که بنا به قول مشهور یوشع بوده، راه می‌افتند. ماهی نمک‌سود را برداشته، بنا می‌شود هر کجا به آن رجل عالِم رسیدند، این ماهی خودبه‌خود زنده شود. چرا؟ چون آن عالِم، آن‌قدر عالِم است که روح حیات دنبال او است. جایی ایستادند، جناب موسی‌ علیه‌السلام خوابید، این جوان دید که آن ماهی زنده شد و به سمت دریا رفت. فراموش کرد، رد شدند. بعد که حضرت بیدار شد از آن جوان سراغ ماهی را گرفت. او گفت:

أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانيهُ‏ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً؛  [۲۱] 

خبر دارى كه وقتى به آن سنگ پناه برديم من ماهى را از ياد بردم و جز شيطان مرا به فراموش كردن آن وا نداشت، كه يادش نكردم و راه عجيب خود را پيش گرفت‏.

حضرت موسی علیه‌السلام وقتی که خواست به دنبال آن رجل الهی برود، فرمود: من باید دنبال این علم و دانش و این مرد عالِم بروم که قرآن کریم این تعبیر را از او نقل می‌کند:

لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبا؛[۲۲]

آن قدر مى‏ روم تا به مجمع البحرين برسم اگر چه سالهاى دراز به راه خود ادامه دهم‏.

به این معنا که هرقدر می‌خواهد طول بکشد، ۷۵ سال یا بیشتر، من خواهم رفت. حیات من این محتوا است، آن را می‌خواهم و به دنبال آن می‌روم تا پیدا می‌کنم. این زاویه‌ای است که در میان انبیاء هم بوده است.

رشد، انواع دارد. علم، ابعاد و طبقات دارد، بخش‌های نظری دارد، بخش‌های محتوایی دارد، بی‌نهایت است. حضرت موسی علیه‌السلام فرمود: «أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً» من خواهم رفت، هر قدر که می‌خواهد طول بکشد.

فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً؛[۲۳]

پس بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خويش رحمتى بدو داده بوديم و از نزد خويش دانشى به او آموخته بوديم‏.

حضرت موسی آن کسی را که دنبال بود یافت و به او گفت:

هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً؛[۲۴]

می‌شود که من هم شما را همراهی و متابعت کنم؟

بخش‌های نظری علمی که متابعت نمی‌خواهد. طرف درس و بحث خود را می‌خواند و به دنبال کار و زندگی خود می‌رود. معلوم می‌شود مسأله دیگری است که حضرت موسی علیه‌السلام متابعت را مطرح می‌کند.

آن رجل الهی هم می‌داند که با چه کسی طرف است، کسی که کلیم‌الله، اولوالعزم و رسول است، ولی خداوند متعال چه غنایی به او داده که می‌گوید:

إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛[۲۵]

شما نمی‌توانید.

در مقابلِ یک نبی، با این جایگاه، این‌گونه صحبت کردن، خیلی حرف است. جناب موسی در کمال خضوع و شکستگی در مقابل آن فرد بزرگ، چه عرض می‌کند؟ می‌گوید:

سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي‏ لَكَ أَمْراً؛[۲۶]

موسى گفت به خواست خدا مرا با صبر و تحمّل خواهى يافت و هرگز در هيچ امر با تو مخالفت نخواهم كرد.

باید به این جمله هم دقت داشته باشیم: «وَ لا أَعْصي‏ لَكَ أَمْراً» من عصیان نخواهم کرد و امر شما را نادیده نخواهم گرفت.

دوباره این بزرگ‌مرد ـ که به حسب متن آیات در نام، پنهان است «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا» ـ شرط می‌گذارد و می‌فرماید:

فَإِنِ اتَّبَعْتَني‏ فَلا تَسْئَلْني‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً؛[۲۷]

اگر می‌خواهی مرا همراهی کنی، از من سؤال مکن و کثرات خیالیه که تبدیل به سؤال می‌شوند را یک‌جا در این محضر رو نکن تا من به تو بگویم.

سؤال چه مانعی دارد؟ سؤال از مقوّمات علم است، تمام قوام علم به سؤال است. بله، بعضی از علوم چنین است؛ ولی بعضی از علوم سبک دیگری دارد. حضرت موسی علیه‌السلام شرط را قبول کرد. در سوره کهف سه جریان است که یکی از آن‌ها این قضیه است.

اگر در میان سُوَر، غیر از سوره کهف نبود و در بین خود سوره کهف، جز این جریان نبود، کلمه به کلمه آن کار دارد و باید انسان، متعدد به تفاسیر و روایات مربوطه مراجعه کند تا طبقه‌بندی علوم را متوجه شود. گاهی مشکل ما این است که حتی به حقیقت علم یا علم به حقیقت هم توهّمی نگاه می‌کنیم و تخیلی وارد می‌شویم. علم آن چیزی است که از آسمان و از طرف حق‌تعالی آمده است، علم را انبیاء تبلیغ کرده‌ و رسانده‌اند.

در سه قضیه‌ای که پیش آمد، جناب موسی علیه‌السلام همراه آن رجل الهی که تفاسیر او را جناب خضر علیه‌السلام معرفی می‌کنند، بر هر سه هم نظراتی داشت و جواب‌های خود را بعد گرفت که جریان آن مفصّل است.http://bonyadhad.ir/datahad/images/olama/Gallery%2011/full/akhlagh%20(66).jpg

لزوم توازن بین علم و معنویت

توازنی در بخش‌های نظری علوم و بخش‌های محتوایی و بخش شاکله انسانی، نیاز است. نفوس مهذّب از علوم بهره می‌برند. تعاملی بین نفوس و علم است. شاکله انسانی و سازه شخصیتی آماده است، ولی مهم این است که چگونه و چه مصالحی را در این سازه می‌ریزید؟ چگونه شخصیت خود را شکل می‌دهید؟ این‌ها با هم در تعامل هستند.

آیة الله العظمی بهجت رحمة‌الله‌علیه بزرگ‌مردی است که نزدیک به یک قرن مراقبت و توجه، تعامل و بهره‌ای از علوم دارد. مبتلا به کثرات وهمیه نشدن، حقیقت علم را گرفتن، خود را ساختن و رشد دادن و از لحظه لحظه استفاده کردن، از ویژگی‌های اوست.

همه نفوس طالب این هستند و در حوزه‌های علمیه، علی رغم طبقات علوم و برکاتی که بوده، کمتر الگوی عملی بوده است.

برکات وجودی بزرگان

غالب رفقا محضر حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت رحمة‌الله‌علیه را، ولو برای زمان کوتاهی درک کرده بودند، اما در تمام حوزه انتظار از ایشان زیاد بود، گرچه بیان نمی‌شد.

من به خاطر دارم زمانی که اولین موشک‌ را صدام به سمت قم زد، همان ایام، وارد حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها می‌شدم. دو طلبه فاضل به سبک طلبه‌های نجفی ـ که ذهن آن‌ها خالی از نقد و حاشیه نسبت به روش بعضی از آقایان نبود ـ در صحن با یکدیگر صحبت می‌کردند، من رد می‌شدم، یکی از آن‌ها با عتاب و شتاب و خطاب به دوست خود ‌گفت: موشک زدند؟ پس آقای بهجت در قم چه می‌کنند؟

معنای کلام آن‌ها این بود که: ما انتظار داریم با وجود ایشان، موشک دشمن هم نیاید. کسی که شاید از نظر مشی، در ذهن و توهّم خود مشکل داشت، ولی این مقدار پذیرفته بود که وجود این ولی خدا، مؤثر است. ـ کما اینکه راجع به زکریاء بن آدم هم هست ـ مردم چه بدانند، چه ندانند، چه بگویند، چه نگویند، این‌ بزرگان را برکات زمین می‌‌دانستند و می‌دانند و کم نبود لحظه به لحظه‌ حضور ایشان در حوزه که نمونه‌ای عملی در تربیت، تقوا، مراقبت و درس بودند و همچنین توجه ایشان به ابعاد ولایی، عبادات و مراقبت‌ها زیاد بود و همه درس می‌گرفتند.

پس باید یاد و خاطره این بزرگ‌مردانی را که دیگر قرین ندارند و با رفتن آن‌ها شکاف می‌افتد، زنده نگاه داشت. خیلی‌ از افراد تجزیه و تحلیل‌های توهمی خود را دارند، اما حقیقت آن‌ چیزی بود که این مردان الهی به سمت آن می‌رفتند. باید ما به نتیجه و سرنخی برسیم. ما که دوست داریم در این مسیر باشیم:

به دست خود زبون شدم عجیب خسته جان شدم

اسیر آب و نان شدم از ابتدا خزان شدم

ز دست رفته حاصلم به دست خود زبون شدم

به چاه سرنگون شدم اسیر نفس دون شدم

ز عالیاتِ سافلم مرا ندیده‌ای، بگو کجا روم به جستجو؟

نبرده باشدم عدو که پاره‌پاره شد دلم

آن‌هایی که شب و روز مراقب بودند و با شتاب می‌رفتند، آن‌ها رونده این راه بودند:

در این دیار بی‌کسی، چنین روی، کجا رسی؟ که چون تو دیده‌ام بسی نبرده ره به ساحلم

سجده در شب نیمه شعبان

ایام، ایام نور، تولد نور است. به‌پا داشتن نیمه شعبان برای سجده طولانی، یکی از برنامه‌های این بزرگان بوده است. سجدات رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم را در این شب، شب تقدیر، عِدل لیلةالقدر ببینید.[۲۸] کوچک‌ترین زمان‌ها از دست نرود. این ایام بر همه عزیزان مبارک باد.

پی نوشت

[۱]. سوره مریم، آیه ۱٫

[۲]. سوره ص، آیه ۸۲٫

[۳]. سوره مریم، آیه ۳٫

[۴]. سوره مریم، آیه ۶٫

[۵]. همان، آیه ۴٫

[۶]. سوره مریم، آیه ۴٫

[۷]. سوره مریم، آیه ۵٫

[۸]. سوره مریم، آیه ۶٫

[۹]. سوره مریم، آیه ۷٫

[۱۰]. الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة، ص ۷۰۹٫

[۱۱]. سوره فاطر، آیه ۲۸٫

[۱۲]. سوره نازعات، آیه ۲۴٫

[۱۳]. بحار الأنوار، ج ‏۱، ص ۲۲۶٫

[۱۴]. سوره مائده، آیه ۱۱۴٫

[۱۵]. نهج البلاغة، ص ۷۴۵٫

[۱۶]. سوره آل‌عمران، آیه ۴۱٫

[۱۷]. سوره آل‌عمران، آیه ۴۱٫

[۱۸]. سوره انبیاء، آیه ۸۷٫

[۱۹]. بحار الأنوار، ج ‏۱۴، ص ۳۸۷٫

[۲۰]. سوره انبیاء، آیه ۸۷٫

[۲۱]. سوره کهف، آیه ۶۳٫

[۲۲]. همان، آیه ۶۰٫

[۲۳]. همان، آیه ۶۵٫

[۲۴]. همان، آیه ۶۶٫

[۲۵]. سوره کهف، آیه ۶۷

[۲۶]. سوره کهف، آیه ۶۹

[۲۷]. سوره کهف، آیه ۷۰٫

[۲۸]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏۲، ص۸۳۹؛ اصول الكافی، ج‏۳، ص۴۶۹٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *