۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 11 آوریل 2015 - 19:10
  • 448 بازدید
چشمه زلال :‌ گفتگو با حضرت حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري (خُلُق ۲۲)
چشمه زلال :‌ گفتگو با حضرت حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري (خُلُق ۲۲)

چشمه زلال :‌ گفتگو با حضرت حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري (خُلُق ۲۲)

چشمه زلال :‌ گفتگو با حضرت حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري اشاره اين شماره نشريه با دومين سالگرد ارتحال عالم رباني، فقيه عارف، آيت الله العظمي بهجت۲ مصادف شده است. از آنجا که حضرت حجت الاسلام والمسلمين شيخ جعفر ناصري توفيق داشتهاند از محضر معظم له بهره ببرند، خدمت ايشان رسيديم و به گفت […]

چشمه زلال :‌ گفتگو با حضرت حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري

اشاره
اين شماره نشريه با دومين سالگرد ارتحال عالم رباني، فقيه عارف، آيت الله العظمي بهجت۲ مصادف شده است. از آنجا که حضرت حجت الاسلام والمسلمين شيخ جعفر ناصري توفيق داشتهاند از محضر معظم له بهره ببرند، خدمت ايشان رسيديم و به گفت و گو نشستيم. چکيدهاي از محتواي اين نشست تقديم ميگردد.
خُلُق: با عرض سلام و تشکر از اينکه قبول زحمت کرديد و پذيراي انجام اين مصاحبه شديد. به عنوان اولين سؤال اگر ممکن است بفرماييد ارتباطتان با مرحوم آيت الله العظمي بهجت چگونه آغاز شد؟
بسم الله الرحمن الرحيم. شايد اوايل انقلاب بود که ما پايههاي ۲ و ۳ حوزه را ميگذرانديم. يکي از آقايان از من پرسيدند: «شما مغربها براي نماز به کجا ميروي؟» گفتم: «حرم». فرمودند: «بيا منزل آقاي بهجت». رفتم آنجا. مأمومين ۱۰ – ۱۵ نفر بودند. آيت الله مصباح ميآمدند، آيت الله مظاهري بودند و از اين قبيل. بالاخره که خداي متعال، نصيب کرد و ما هم بعد از آن ميرفتيم به نماز ايشان در منزل. بعد از آن هم ديگر مسجد راه افتاد و خدمتشان ميرسيديم. گاهي ميرفتيم کنار محراب و کمي صحبت ميکرديم و گاهي نيز با ابوي خدمت ايشان مي رسيديم.
خُلُق: چه ويژگيهايي آيت الله العظمي بهجت را چنين ممتاز کرده است؟
اين امتياز، حاصل گوهر و جوهري است که به تعبيري، قوام حوزههاي علميه به اين جوهر و گوهر بوده است و مربوط به زمان خاصي هم نيست. و آن گوهر که شاکله شخصيتي اين بزرگان را شکل داده داراي اجزايي است از جمله: مراقبهاي در حد عالي، توجهي به خداي متعال و حضرت صاحب الامر۷، شناخت و معرفتي ويژه و عملکردي صحيح.
يکي ديگر از ويژگيهايي که در مرحوم آيت الله العظمي بهجت بود، ترکيبي از تهذيب و توسلات بود و اعمال و عبادات. خيلي متقن گزيده مجربات علماي بزرگ را التزام داشتند و اين است که ساختار وجودي انسان را شکل ميدهد و اين است که هر کسي وقتي ملتزم مي شود، بهره ميبرد. شما ببينيد علماي مکتب نجف به چه التزام دارند؟ دستورات را جمع کنيد؛ خودش دستورات جالبي است که متکي به سنت اهلبيت: است؛ مثل نماز حضرت جعفر طيار و… . از استادشان مرحوم آشيخ محمد حسين اصفهاني نقل ميکردند که روزي هزار بار سورة قدر ميخواندهاند. اينها را اگر همينطور کسي ملتزم باشد، ببينيد چقدر برکات خواهد داشت، چه برسد به اين بزرگان، با اين درصد از معارف، مراقبه، زهد و … البته براي هر شخصي دورهها متفاوت است. گاهي به سورة توحيد ملتزم بودند، به مقدار خيلي زياد. به هر حال، اين مجموعه، مجموعة ارزشمند و گرانسنگي است که دربارة آن کار نشده است.
مرحوم آيت الله العظمي بهجت در اين زمينه نصيب بيشتري داشتهاند. ايشان زماني وارد حوزه علميه نجف ميشوند که هم از نظر علمي و هم معنوي، بزرگاني به طور ويژه قابل استفاده بودهاند. شايد بعد از ايشان، اين فضاها را کمتر داشتهايم. غير از جهات الگويي و بزرگاني که آن زمان بودهاند، فضا نيز براي يک حرکت معنوي خيلي آماده بوده است. در نجف اشرف، فضا فضاي کاملاً معنوي بوده و توفيقات و رزق معنوي، فراوان بوده است. مردم، اهل ايمان و اهل احتياط بودهاند، آلودگيها کم بوده و فضا براي رشد بسيار فراهم بوده است. اين امور، بسيار مناسب است براي اينکه يک ساختار الگويي از آن زمان به ما ها ارائه بدهد و ما در ابعاد مختلف از شرح حال اين بزرگان بهره ببريم.
شايد مکتبهاي مختلفي در طول اين صدها سال بودهاند؛ اما اين مکتب و سلسله اساتيد مرحوم آيت الله العظمي بهجت -از مرحوم سيد علي شوشتري و ملاحسينقلي همداني تا مرحوم قاضي-، از جهاتي ممتازند؛ از جمله اينکه برنامههاي سلوکي آنها، برنامههاي عمليشان، برنامههاي عباديشان روشن، مبيّن و قانونمند است. يکي از شاخهها در اين شجره مبارک، مرحوم ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي است که کتابهاي ارزشمند ايشان، افکار و حرکت ايشان را تبيين ميکند. اين ساختار شخصيتي، افتخاري است براي حوزه.الآن ممکن است اين سلوک معنوي، مخالفاني داشته باشد؛ ولي به نظر ميرسد که علت اين مخالفتها اين است که عرفان و فلسفه و تصوف و همه را يک سمت قرار ميدهند و از سوي دين همه را يکجا محکوم ميکنند؛ در حالي که اين حرکت معنوي که ما به دنبال آن هستيم، سوغات متن و بطن حوزه است و ربطي به قضاياي ديگر ندارد؛ يعني طريق عملي تهذيب، عدهاي از مهمترين علما و بزرگان حوزهها را به خودش مشغول ميکرده که از نوابغ حوزه بودهاند. اين بزرگان، درصدد اين رشد بودهاند که الگوي رشد اينها هم منتهي ميشود به انبيا و اهلبيت:. اگر غير اين باشد، پذيرفتني نيست.
پس قبل از اينکه با عينک رنگي اين قضيه را نگاه بکنيم، بهتر است نگاهي صحيح بکنيم؛ به خصوص در اين زمان که نياز در حوزهها و جامعه بيداد ميکند. کمبود معنويت، همه را آزار ميدهد.
خُلُق: حالا که بحث به اينجا رسيد، بعضي از آقايان ميگويند: «در بعضي از حوزهها اين روش متداول بوده و الآن نيز چنين باشد که استادِ علوم معمول حوزه، اخلاق را نيز مراعات بکند و طلبهها نگاهشان به او باشد و او را الگو قرار دهند تا رشد معنوي پيدا کنند. برنامهاي مستقل به نام درس اخلاق و برنامه اخلاقي نياز نيست». نظر حضرت عالي در اين باره چيست؟
اين، حرف متيني است؛ ولي در صورتي که استادِ درسي در اين زمينهها توجيه باشد. اين سبکي که در پيش است، اساتيد درسي هم توجيه نخواهند بود و ضرورت يک دوره تخصصي کار کردن در مسايل اخلاقي براي سامان دهي و جهت دهيِ مسايل معنوي و اخلاقي و تربيت دورهها و پايههاي اوليه آشکار است؛ زيرا همين طلاب جوان بعداً استاد ميشوند. واضح است که ما بايد روي اينها کار بکنيم. اين چه تصوري است که فکر کنيم بايد اساتيد درسي مراعاتهايي را بکنند، بدون اينکه ما دراين باره سرمايه گذاري کنيم. اين، امکان ندارد. اين فضايي که الآن ايجاد شده، تأمين کننده سؤالها و خواستههاي معنوي به طور کامل نيست. حتماً بايد بيشتر کار شود.
خُلُق: شايد بعضيها بفرمايند که اين امور، اخلاق نظري خواهد بود و اثري نخواهد داشت. در جواب چه بايد گفت؟
اگر اينگونه تحليل کنيم، تمام دستورات دين خدا از فقه گرفته تا ديگر علوم نظري خواهد بود. ما در مسايل اخلاقي، برنامههاي مدون داريم. علماي ما مجربات داشتهاند. غير از اينها يک ساختار کامل اخلاقي، وقتي به طلبه القا شد، او بسيار متفاوت خواهد بود. اين طلبه در آينده ميداند چه کند يا ميداند بزرگان چه ميکردهاند.
همين الآن در جامعه، نگاه مردم متفاوت است. حتي در خود حوزهها، يکي از آقايان ميفرمايد: طلبه روزي ۵ آيه قرآن بخواند، کافي است و گاهي همان پنج آيه هم عملاً اجرا نخواهد شد؛ ولي وقتي انسان با اين الگوها ملاقات ميکرد، ميديد که چقدر با قرآن و معنويات انس داشتهاند. وقتي شرح حالشان را انسان ميخواند، آنقدر انس پيدا ميکند که به قرآن زياد خواندن و انس با قرآن ترغيب ميشود. در بخش عبادات نيز همين طور است.
خيليها به طلبه القا ميکنند که انجام مستحبات، نياز نيست. در اين صورت، اين طلبه آرام آرام فاصله ميگيرد؛ در صورتي که الگوها و بزرگان حوزه به گونهاي بودهاند که گاهي اگر يک جلسه انسان خدمتشان مينشسته، به مستحبات ملتزم ميشده است. اينها و هزاران مسايل مشابه، بايد از متن و بطن حوزهها و عملکرد بزرگان حوزه بيرون بيايد و الگويي شود براي طلاب جوان ما.
علاوه بر آن، علوم بيپاياني حول محور علوم اخلاق هست. اين علم است که انسان را به خودشناسي ميرساند. اخلاق از تعريف، موضوع، فايده، مقصد بايد براي ما تبيين شود. ناپسند است که سي سال در حوزه مانده باشم و هنوز واقعاً موضوع اين علم را ندانم چه برسد به کتابهايي که در اين موضوع نوشته شده است.
خُلُق: مرحوم آيت الله بهجت از بين شاگردان مرحوم آيت الله قاضي با علامه طباطبايي۲ هم دوره بودند. نظر ايشان دربارة علامه چه بود؟
اين اواخر که خدمت مرحوم آيت الله بهجت ميرسيديم، هر چه بيشتر ميگذشت، نگاهشان به مرحوم علامه طباطبايي بزرگتر ميشد. حتي اين اواخر بعضيها دربارة علامه صبحتهايي کرده بودند و به گوش ايشان رسيده بود. مرحوم آيت الله العظمي بهجت ميفرمودند: «فقه مرحوم علامه هم از اين آقايان کمتر نبود». گاهي از جلساتي که در نجف داشتند، ياد ميکردند. ميفرمودند: «دوستان در شبهاي تاريک و آرام نجف، مرحوم علامه را امام جماعت قرار ميدادند». چه نمازهايي بوده! شيوه نقل آنها هم توسط آقاي بهجت حاکي از خاطرات خوشي بود که هنوز از آن لذت ميبردند. ميفرمودند: مرحوم علامه در سجدة آخر نماز اين طور دعا ميکردند: اللهم فاطر السموات و الارض، أنت وليي في الدنيا و الآخره، توفني مسلماً و ألحقني بالصالحين.
خُلُق: آيت الله العظمي بهجت به طور مکرر در سخنانشان به بيان شرح حال بزرگان ميپرداختند. تحليل شما از اين موضوع چيست؟
طبيعي است که طرح اين نوع مباحث حکمتها و آثار متعددي دارد؛ ولي به نظر ميرسد اين، يکي از روشهاي تربيتي ايشان بود که الگوهاي راستين را ارائه ميکردند و در ضمن ارائه الگوها و داستانهاي آنها، پيامهاي معنوي خود را نيز منتقل ميکردند، چنانچه در قرآن کريم و سنت اهلبيت: از اين شيوه استفاده شده است.
بارها ميفرمودند: «من داستانها از مرحوم آسيد جمال دارم». مرحوم آسيد جمال گلپايگاني هم يکي از افتخارات اين مجموعه و اين مکتب است. به عنوان مثال؛ يادم هست که مرحوم آيت الله بهجت يک بار ميفرمودند: «مرحوم آسيد جمال نقل ميکردند: وقتي آمدم نجف، تا مدتي حال خوبي نداشتم؛ در حالي که در اصفهان، حالات خوبي داشتم. مدتها دنبال علت اين قضيه بودم، تا اينکه به اين نتيجه رسيدم که قصابي که از او گوشت ميگيريم، شبها تنه درختي را که روي آن، گوشت خرد ميکنند و استخوان ميشکنند، آن را ميگذارد بيرون و سگها ميآيند به آن، زبان ميزنند و خلاصه اين غذاي ما، آلوده است». فرموده بودند: «مراعات کردم و مؤثر بود».
باز ميفرمودند: «مرحوم آسيد جمال اين اواخر برابر استادشان، مرحوم آسيد احمد کربلايي بسيار مؤدب بودند و به ايشان خدمت ميکردند. مرحوم آسيد جمال مدتها، عصر ميرفتند در سرداب و مرحوم آسيد احمد را به دوش ميکشيدند و ميبردند روي پشت بام. فردا صبح هم دوباره ميرفتند ايشان را بر ميداشتند و ميآوردند پايين». ميفرمودند: «در حالي که شايد از نظر علمي و معنوي نيز به طور معمول به ايشان احتياجي نداشتند؛ ولي اين طور خدمت ميکردند به استادشان».
خُلُق: سؤالي به ذهن ميآيد و آن اينکه مرحوم آيت الله بهجت با آن حالات معنوي و مراقبهاي چگونه در مجامع عمومي مثل نماز جماعت و جلسات حاضر ميشدند؟
براي ايشان، خيلي سخت بود ارتباط و حضور در يک مجموعه. بالأخره هر کسي سبکي دارد، لطافتي دارد، توجهي دارد، مراقبهاي دارد؛ ولي از اساتيدشان دلسوزي و التزام به اين امور را آموخته بودند و ياد گرفته بودند اين سختي را براي خودشان هموار کنند. مرحوم آقاي بهجت به اين نماز ميآمدند، تا مردم بيبهره نمانند.
شايد بسياري هستند که خيلي زود خودشان را کنار ميکشند. به مجرد اينکه ميبينند به حسب ظاهر برايشان آسيب دارد يا خسته ميشوند، صحنه را خالي ميکنند و خودشان را کنار ميکشند؛ ولي اين بزرگوار، تا آخر عمر به اين برنامههايي که داشتند، ملتزم بودند. شدت مراقبه و لطافت روحي ايشان هم براي همة افراد، غيرقابل انکار بود.
اين هم يکي از امتيازات اين بزرگوار است که در عين آن لطافت، در عين آن توجهات، در عين آن عبادات، چگونه سفره دل و توجهاتشان را با مردم تقسيم ميکردند.
گاهي ما، بدون ملاحظه و درک حالات اين بزرگان، تکليفي و برنامهاي را برايشان معين ميکنيم که مثلاً جلسهاي و صحبتي داشته باشند… در حالي که بايد گفت کسي که مدتي به نماز حضرت جعفر طيار۷ ملتزم باشد، توجهي به او دست ميدهد که کمتر ميتواند در مجالس مختلف شرکت کند و از بسياري جلسات اذيت ميشود. کسي که شصت سال عبادات ويژه داشته، مسلماً روحيهاش ظريفتر است، لطيفتر است، شکننده تر است؛ ولي با کمال بزرگواري، همين مقدار از حضور و ارتباط را تا آخر ملتزم بودند. با مردم تقسيم ميکردند، محبت ميکردند، در جلسات روضه، تفقدي ميکردند. شايد مرحوم آيت الله العظمي بهجت از کتومترين افراد بودند. ايشان با تمام توان ايستاده بودند که زندگي طبيعي خودشان را بکنند و ذهنيات مردم را نيز به هم نريزند و براي اولياتي که مردم برداشت ميکنند احترام قائل باشند. اگر در همين زاويه در حالات و صحبتهاي ايشان دقت شود، معلوم ميشود آن بزرگوار با چه مراقبهاي روز را ميگذراندند.
خُلُق: از ارتباط آقاي بهجت با استاد بزرگوارشان مرحوم آيت الله قاضي مطالبي بفرماييد؟
در اين اواخر که ما خدمتشان ميرسيديم، ميفرمودند: «ما آنقدر با مرحوم آقاي قاضي راحت و يگانه بوديم که گاهي ايشان به مقدار کم، پول دستي از ما ميگرفتند تا زندگيشان تأمين شود».
يک وقتي مرحوم آقاي قاضي، به آيت الله بهجت پيشنهاد ميدهند برويم کربلا. آقاي بهجت چنين ميفرمودند: دقيقاً يادم هست از منزل ايشان تا گاراژ نجف را با هم بوديم. مرحوم قاضي رفتند کنار گاراژ نشستند. طبيعت قضيه اين بود که من هم سوار ماشين نشوم؛ زيرا با هم آمدهايم و با هم ميخواهيم برويم کربلا. نميدانم چه شد که من تنها سوار ماشين شدم. ماشين حرکت کرد رفت کربلا. من خودم تعجب کردم که چطور چنين کاري کردم». اين را حاصل تصرف ايشان ميدانستهاند. فرمودند: «من در تعجبم که چطور رفتم سوار ماشين شدم؟ وقتي کربلا رسيدم، ديدم ايشان در گاراژ کربلا نشسته است».
مرحوم آيت الله العظمي بهجت ميفرمودند: «بعد در کتابها خواندم که بچههاي ايشان گفتهبودند ما حتي يک بار ايشان را سوار بر ماشين يا بلم يا وسيله انتقال نديديم؛ ولي همه جا ميرفتند، زيارت هم ميرفتند».
فرق اين راه با علوم ديگر اين است که يک نفر مانند آيت الله العظمي بهجت بعد از شصت سال هفتاد سال که خودشان فقيهند خودشان راهرفتهاند و قريب نود سال سني ازشان گذشته؛ ولي هرچه ميگذشت، ارتباطشان، ديدشان نسبت به استادشان بهتر ميشد، لطيفتر ميشد، محترمتر ميشد در نظرشان.
خُلُق: نظر ايشان دربارة تشرف به خدمت حضرت بقية الله۷ چه بود؟
يک وقتي پيش از ظهر نيمه شعبان بود که از مسجد آمده بودند منزل. و ما براي ديدنشان به منزلشان رفته بوديم. فرمودند: «مسجد بوديم؛ مداح راجع به اينکه چرا محضر حضرت نرسيده، بيتابي ميکرد و اشعاري ميخواند». سپس فرمودند: «الآن از قرآني که ما در محضرش هستيم، چقدر بهره ميبريم که حالا در فکر تشرف باشيم؟ اينها عِدل هم هستند. قرآن را خداي متعال در اختيار ما قرار داده است؛ ما چقدر بهره ميبريم؟»
واقعيت اين است که اين قضيه، شايد از قضايايي نباشد که بشود بسيار به آن پرداخت. ما الآن مشکلات ديگري داريم و به مطالب ديگري نيازمنديم. من الآن بايد ارتباطم را با خودم اصلاح کنم، همراه با اين، براي تهذيب اوليه و اصلاح صفات و ملکات و اخلاق هم کاري بکنم. اگر من حضرت را هم ببينم، ايشان اين سفارش را به من خواهند کرد که خودم را درست کنم؛ لذا قبل از تهذيب و خودسازي شايد چندان ضرورت نداشته باشد به آن مسأله بخواهيم بپردازيم.
خُلُق: با توجه به اينکه حضرت عالي با مرحوم آيت الله سيد عبدالکريم کشميري هم مرتبط بوديد، نظر ايشان دربارة آيت الله بهجت چه بود؟
يک جهتي که هميشه براي من جالب بود، اين بود که در محضر مرحوم آيت الله کشميري مکرر صحبت ميشد، و در نظر ايشان هم، هميشه مرحوم آيت الله بهجت، مردي بزرگ و بر قلة معرفت بود. با اينکه مرحوم آيت الله کشميري از خيلي جهات واقعاً ممتاز بود؛ ولي هميشه به بزرگي ياد ميکردند از اين بزرگمرد. اگر کسي دنبال يک استاد کامل ميگشت، و آيت الله کشميري ميخواست يک نفر را معرفي کند، مرحوم آيت الله بهجت را معرفي ميکرد. ميفرمودند: «آيت الله بهجت در مدرسة جد ما ساکن بودند» -جد مرحوم آيت الله کشميري، مرحوم آسيد محمد کاظم صاحب عروه هستند-. ميفرمودند: «من طلبة جواني بودم که خدمت آيت الله بهجت ميرسيدم». شايد ايامي بوده که ايشان خدمت مرحوم قاضي بودند. فرمودند: «ايشان به من ميفرمود: بشين رو به رو». مينشستم و هيچ صحبتي نميکردم». بعد گويا ايشان منتقل شده بودند به اين مطلب که آيت الله بهجت، ميخواهند فکر را در ايشان راه بيندازند. سن مرحوم آقاي کشميري از سن ايشان کمتر بوده و فرمودند: «گاهي ساعتها فقط به سکوت مينشستيم». بعد ايشان به اين نتيجه رسيده بودند که براي انس بوده و راه افتادن فکر.
خُلُق: حضرت آيت الله بهجت توصيه ميکردند به انجام واجبات و ترک محرمات و اين را يک روش در سلوک معرفي ميکردند. تحليل حضرت عالي از اين موضوع چيست؟
البته از هر کسي بپرسند، اين جمله اوليه را طبيعتاً ميگويد و شرط اوليه حرکت است. منتها ايشان صحبتهاي ديگري هم داشتهاند. بعضي از اين نسخهها، نسخههايي است که به دست عموم ميرسد و مردم بايد بدانند که بدون اين التزام، بقيه امور سودي ندارد. واقعاً هم اگر بنا باشد گوشهاي از يک واجب ساييده شود، از بين برود، چيز ديگري نتيجه نميدهد، فايدهاي ندارد. اصلاً در ساختار انسان تأثير ميگذارد، اينکه شخص -يا در نظر يا در عمل-، بخواهد ملتزم به رعايت واجبات و محرمات نباشد. نميشود اصلاً و بزرگترين و محکمترين ساختار را همين دو کلمه درست ميکند. اين، جاي خود محفوظ است. ضمن التزام به اين امر، طبيعتاً انسان بايد مواظب باشد که فضيلتها و اوقات ديگر هم از دستش نرود، قدمهاي بعدي هم از دستش نرود. التزام به بعضي مستحبها، مخصوصاً خيلي راه را نزديک ميکند.
بعضي از اربعينيات و مجربات خيلي مؤثر است؛ ولي در نهايت اين امور همچون شمشير برنده است. و اين توصيه مرحوم آيت الله بهجت، قوت بازو ايجاد ميکند. ابتدا بايد بازو صحيح و قوي باشد، بعد انسان شمشير را تند کند. فکر ميکنيد اگر کسي بدون التزام به رعايت واجبات و محرمات به دليلي، از تشرف خدمت حضرت بقية الله -روحي له الفداء- نصيبي پيدا کرد. فکر ميکنيد حضرت با او چه برخوردي ميکنند؟ چه ميگويند؟ آخرش همين جمله و توصيه را بايد برود از محضر حضرت بشنود. آن وقت اين فاجعه است که انسان يک نصيب تشرفي را ببرد، تا اينکه عملکردش از ناحيه حضرت، حاشيهاي بخورد. انسان بايد به گونهاي نصيب پيدا کند که اگر هم خدمت حضرت رسيد دست نوازشي روي سرش کشيده شود، بايد آن مقدار مستقيم شده باشد که مورد نوازش قرار بگيرد.
من گاهي به فکرم ميرسد براي خودم -البته به دوستانم هم عرض کردهام که- نکند آقا تشريف بياورند و ظهور کنند و ما همچنان جزو دورها باشيم و اصلاً مورد توجهي قرار نگيريم. الآن بايد يک فکري کرد. انسان اين پيوند را درست تعريف کند، فاصله کم باشد. طوبي لمن لقيه في ايام غيبته. انشاءالله همگي مورد لطف، دعا، مهرباني و عنايت حضرت باشيم.
خُلُق: از اينکه وقت گرانبهاي خود را در اختيار ما قرار داديد متشکريم.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *