بسم الله الرحمن الرحیم کد مطلب:۹۵/۸۷/۱۲۳ در قرآن علم غيب را مختص به حقتعالي ميكند؛[۱] ولی چرا بعضی افراد در خواب، مسائلی را میبینند و در بیداری همان خواب، اتفاق میافتد؟ آیا این همان علم غیب نیست؟ در جواب باید گفت: بر فرض که خوابی هم صحیح باشد، به آن، علم غیب گفته نمیشود. اگر […]
بسم الله الرحمن الرحیم
کد مطلب:۹۵/۸۷/۱۲۳
در قرآن علم غيب را مختص به حقتعالي ميكند؛[۱] ولی چرا بعضی افراد در خواب، مسائلی را میبینند و در بیداری همان خواب، اتفاق میافتد؟ آیا این همان علم غیب نیست؟
در جواب باید گفت: بر فرض که خوابی هم صحیح باشد، به آن، علم غیب گفته نمیشود. اگر كسي علم غيب داشته باشد، بايد يك مورد هم خطا نداشته باشد. مسائلی را كه بعضی خبر میدهند، غالبا ظن است و خيلي از مواردش نیز از پايه مشكل پيدا ميكند.
نمونهای از علم غیب در توقیعات امام زمان علیهالسلام وجود دارد. آن حضرت علیهالسلام در توقیعی میفرمایند:
«يا علي بن محمد سمري، تو تا شش روز دیگر از دنیا میروی. کسی را برای این جایگاه معرفی نکن».
راوی میگوید: این توقیع را نوشتیم و رفتیم. بعد از شش روز که برگشتیم، دیدیم علی بن محمد سمری در حال احتضار است. یک نفر از او پرسید: وکیل بعد از شما چه کسی است؟ گفت: «لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ»؛ یعنی هر چه خدا خواست. این جمله را گفت و به رحمت خدا رفت.[۲]
نمونه دیگر داستان قاسم بن علاء است. او کسی بود که امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام را ملاقات کرده بود. او در هشتاد سالگی نابینا شد و چند روز قبل از وفاتش بیناییاش را بازیافت. جریان او از این قرار است که توقیعی از امام زمان علیهالسلام صادر شد که چهل روز ديگر قاسم بن علا خواهد مرد. قاسم دوستی داشت به نام عبدالرحمن از اهل سنت که علاقه داشت این دوستش را به مذهب حق راهنمایی کند؛ به همین دلیل او را از جریان توقیع حضرت علیهالسلام آگاه کرد. عبدالرحمن در جواب قاسم گفت: از اين عقيده كه دارى به خدا پناه ببر؛ زيرا تو مردى هستى كه از لحاظ ديانت بر ديگران برترى دارى و عقلت را از دست ندادهاى. خداوند ميفرمايد:
وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ؛[۳]
هيچ كس نميداند فردا چه خواهد كرد، و هيچ كس نميداند در كدام زمين خواهد مرد.
همچنین ميفرمايد:
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً؛[۴]
خداوند داننده غيب است و هيچ كس را بر غيب خود مطلع نميگرداند.
قاسم خنديد و گفت: بقيه آيه را بخوان كه خدا مىفرمايد:
إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ؛[۵]
مگر فرستادهاى كه مورد رضايت خدا باشد.
مولاى من هم مورد رضايت خداست! سپس قاسم گفت: من ميدانستم كه تو چنين خواهى گفت؛ ولى تاريخ امروز را نگاهدار. اگر من بعد از آن تاريخى كه در اين نامه است زنده ماندم، بدان كه اعتقاد من درست نبوده؛ اما اگر وفات يافتم درباره معتقدات خود تجديد نظر كن. عبدالرحمن تاريخ روز مقرر را يادداشت كرد و از هم جدا شدند.
چند روز بعد، قاسم سخت بيمار شد. او شروع به گفتن این کلمات کرد: «يا محمّد يا علىّ يا حسن يا حسين! يا موالى كونوا شفعائى الى اللَّه عزّ و جلّ». سه بار اين كلمات را تكرار کرد. بعد مژگانش به حركت آمد، حدقه چشمش ورم كرد، آستين خود را روى ديدگان ميكشيد و آبى از چشمانش بيرون آمد. آنگاه روى به جانب اطرافیان خود کرد و با چشمانی سالم و بینا همه را نگاه کرد.
بالأخره خبر او در ميان خلق شايع شد و دستهدسته از مردم مىآمدند و او را مينگريستند و برخی بینایی او را امتحان میکردند. مردم با حالت تعجب بيرون ميرفتند و جريان او را براى ديگران نقل ميكردند. چون روز چهلم شد، قاسم وفات يافت. در آن موقع عبدالرحمن با سر و پاى برهنه فرياد ميكرد و ميگفت:
وا سيداه! اى واى كه آقايم از دنيا رفت! مردم اين وضع را از عبدالرحمن بسيار بزرگ شمردند و ميگفتند: چه شده كه چنين ميكنى؟ عبدالرحمن ميگفت: ساكت باشيد من چيزى ديدم كه شما نديدهايد. سپس قاسم را تشييع كرد و از عقيده سابق خود برگشت و شيعه شد و بسيارى از املاك خود را وقف امام زمان عليهالسلام نمود.[۶]
نمونه دیگر از علم غیب جریانی است که بین حسین بن روح و شلمغانی اتفاق افتاد. شلمغانی یکی از دشمنان شیعیان بود. او در یکی از توقیعات از جانب امام زمان عليهالسلام لعن شد؛ اما دستبردار نبود. به حسين بن روح، نائب خاص امام زمان عليهالسلام پيغام فرستاد: بيا با هم مباهله كنيم. حسين بن روح به آن فرد واسطه گفت: به او بگو مباهله نميخواهد. هر كدام از ما دو نفر كه زودتر مرد، به جهنم ميرود و هر كدام از ما كه عمرش طولانيتر از ديگري بود، اهل سعادت و بهشت است».
اگر کسی جای پایش محکم نباشد، نمیتواند چنین ادعایی کند. بعضی از اهل بغداد، نگران بودند؛ اما بعد از مدتی، دولت وقت، شلمغانی را اعدام کرد.[۷]
منظور اینکه جريانهايي در زندگي نواب اربعه، وجود دارد كه ظاهرش كوچك است و به چشم نميآيد؛ ولي باطنش كراماتي بزرگ است.
———————————————————————————————
[۱]. سوره جن، آیه ۲۶٫
[۲]. کمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۵۱۶٫
[۳]. سوره لقمان، آیه ۳۴٫
[۴]. سوره جن، آیه ۲۶٫
[۵]. سوره جن، آیه ۲۷٫
[۶]. الغیبة للطوسی، ۳۱۲٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.