۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 30 سپتامبر 2016 - 11:14
  • 543 بازدید
تعالي اخلاق در پرتو باورهاي حسيني عليه السلام (خُلُق ۱۴)
تعالي اخلاق در پرتو باورهاي حسيني عليه السلام (خُلُق ۱۴)

تعالي اخلاق در پرتو باورهاي حسيني عليه السلام (خُلُق ۱۴)

تعالي اخلاق در پرتو باورهاي حسيني عليه السلام نويسنده: محمد عمومي اشاره: تحقق صفات اخلاقي شايسته در انسان، در گرو شناخت و فراهم ساختن زمينه‌ها و مباني هر يك از آن خصال نيكو است. با توجه به رابطة عميق و تنگاتنگ اخلاق و باورهاي انسان، اين نوشتار به اختصار به بررسي اين ارتباط پرداخته و […]

تعالي اخلاق در پرتو باورهاي حسيني عليه السلام
نويسنده: محمد عمومي

اشاره: تحقق صفات اخلاقي شايسته در انسان، در گرو شناخت و فراهم ساختن زمينه‌ها و مباني هر يك از آن خصال نيكو است. با توجه به رابطة عميق و تنگاتنگ اخلاق و باورهاي انسان، اين نوشتار به اختصار به بررسي اين ارتباط پرداخته و در معرفي باورهاي متعالي، به طور عمده باورهاي حسيني عليه السلام را مورد نظر قرار داده است.
هرگاه سخن از انسان به ميان مي‌آيد، با موجودي پر رمز و راز و تودرتو روبه‌رو مي‌شويم كه شناخت زواياي گوناگون وجودش و چگونگي ارتباط آنها با يك‌ديگر، كاري بس دشوار مي‌نمايد و جز با ياري تعاليم و آموزه‌هاي وحياني امكان‌پذير نيست.
در نخستين نگاه به هر فرد، ابتدا مجموعه‌اي از رفتارهاي وي را شاهديم. نحوه راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن، داد و ستد كردن، معاشرت و ديگر رفتارهاي هر كس، معمولاً با ديگري يكسان نيست. در برخورد با ديگران، ما صفات اخلاقي آنها را نمي‌بينيم (دقت شود)؛ ولي بسيار اتفاق افتاده كه با ديدن رفتاري خاص از يك شخص، او را مثلاً شجاع يا ترسو، بخيل يا سخاوتمند، متكبر يا متواضع دانسته‌ايم؛ در حالي كه هيچ يك از اين صفات به طور مستقيم قابل مشاهده نيست؛ پس مبناي قضاوت ما چه بوده است؟ آري اين قضاوت، بر اساس پذيرش اين نكته است كه رفتار و اعمال انسان كه لاية رويين وجود او را تشكيل داده است، ريشه در لايه‌هاي عميق درون وي دارد و برخاسته از ويژگي‌هاي روحي و اخلاقي و شخصيتي او است. خداوند تبارك و تعالي فرموده است:
«كلّ يعمل علي شاكلته؛۱ هر كس طبق روش [=خلق و خوي] خود عمل مي‌كند.» به عبارت ديگر: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست».
پرسشي كه اينجا رخ مي‌نمايد آن است كه صفات اخلاقي كه منشأ رفتارها و برخوردهاي متفاوت انسان‌ها مي‌شود، خود از كجا سرچشمه گرفته و ريشه در كجا دارد؟
بحث دربارة عوامل تأثيرگذار در اخلاقيات آدمي، بسيار گسترده است و مجالي فراتر از سخن حاضر مي‌طلبد؛ اما به اشاره بايد گفت معمولاً عواملي همانند وراثت، محيط، اراده، حكومت‌ها و… به عنوان عناصر شكل‌دهندة روحيات و خلقيات انسان‌ها مطرح مي‌شوند، كه اكنون درصدد پرداختن به آنها نيستيم. آنچه در اين نوشتار مورد تأكيد است، آن است كه يكي از مهم‌ترين عناصر شكل‌گيري يك صفت اخلاقي در نهاد آدمي، نوع نگاه او به خود، به جهان، به زندگي و معناي آن، به دنيا و حقيقت آن، به مرگ و قيامت، به خالق هستي و به موضوعاتي كليدي از اين دست است. نگاهي كه باورهاي خاصي را به دنبال دارد.
براي مثال، باورهاي يك انسان بخيل دربارة رزق و رازق، با اعتقادات انساني سـخـاوتـمند يـكسـان نيست؛ همان‌گونه كه نوع نگاه شخص شجاع، به مرگ و زندگي با نگاه شخص بزدل، متفاوت است. بر اساس آنچه گذشت، اصلاح اخلاق، و آراستگي به صفات شايستة اخلاقي، بدون اصلاح نحوة نگرش انسان به عالم و بدون تحقق باورهاي متعالي، امري ناشدني و خيالي خام است؛ از اين رو است كه در روش دعوت و تربيت اخلاقي پيامبران الهي به ويژه پيامبر اسلامصلي الله عليه و آله و سلم اصلاح نوع نگرش انسان‌ها و باورهاي ايشان، به شدت مورد توجه قرار گرفته است.۲ سير نزول آيات قرآن نيز به خوبي نشان‌گر اين نكتة مهم تربيتي است، چرا كه آيات مكي كه مربوط به سال‌هاي آغازين دعوت رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم است به طور عمده به مسائل كليدي و اساسي اعتقادي همچون توحيد، معاد و نبوت پرداخته و بخش عظيمي از تعاليم اخلاقي و فقهي كه حاصل و ميوة باورهاي متعالي است، در آيات مدني و پس از تحكيم پايه‌هاي اعتقادي بيان گرديده است.
به فضل خدا در شماره‌هاي آينده، نحوة ارتباط باورهاي گوناگون با صفات اخلاقي به تفصيل بررسي مي‌شود و اين نوشتار به تناسب ايام، تنها با نگاهي گذرا، برخي از باورهاي بلند سيّد‌الشهداءصلي الله عليه و آله و سلم را مرور مي‌كند؛ اعتقاداتي كه سرچشمة ظهور والاترين فضايل اخلاقي، همچون شجاعت، صبر، زهد، ايثار، عفو، حلم و خصال نيكوي بي‌شماري در آن وجود مبارك و در ياران بي‌مانند آن حضرت شد.
آنچه در ذيل مي‌آيد، برگرفته از سخنان گهربار و نوراني سالار شهيدان، حضرت اباعبدالله‌الحسين عليه السلام است.
الف. باورهاي توحيدي
۱٫ حاكميت مطلق خداوند بر عالم
«انّ الأمر لله يفعل ما يشاء…؛۳ زمام امور جهان به دست خدا است و هر چه خواهد، انجام دهد».
«يا اُختاه كلّ الذي قُضي فهو كائن؛۴ خواهرم! هر چه قضاي الهي باشد، تحقق خواهد يافت».
۲٫ اعتماد كامل و اميد به خدا
«اللهم ثقتي في كل كرب و رجائي في كل شدة و أنت لي في كل أمر نزل بي ثقة و عُدة؛۵ بارالها! در هر اندوه شديد، تو تكيه‌گاه مني و در هر سختي، تنها اميدم تويي و در هر مشكلي كه بر من فرود آيد، پشت و پناه و ياورم تو هستي».
۳٫ اعتقاد به مشيت حكيمانه خداوند و رضا به قضاي او
«…إن نزل القضاء بما نحب و نرضي فنحمد الله علي نعمائه و هو المستعان علي أداء الشكر و إن حال القضاء دون الرجاء فلم يتعد من كان الحق نيته و التقوي سريرته…؛۶ اگر قضاي الهي آنچنان كه ما دوست مي‌داريم و مي‌پسنديم واقع شد، خدا را بر نعمت‌هايش مي‌ستاييم و در اداي شكر او نيز از وي ياري مي‌جوييم و اگر قضاي الهي ميان ما و آنچه اميد داريم، حايل شد، پس كسي كه نيت حق دارد و نهانش به تقوا آميخته است، از مرز حق تجاوز نمي‌كند».
¨ب. باور محدوديت و ناپايداري دنيا
«أما بعد فكان الدنيا لم تكن و كان الآخرة لم تزل؛۷ پس از حمد و ثناي الهي، گويا دنيا هرگز نبوده است و گويا آخرت همواره بوده و خواهد بود».
«إن الله خلق الدنيا للفناء فجديد‌ها بال و نعيمها مضمحل و سرورها مكفهر و المنزل تلعة و الدار قلعة…؛۸ همانا خداوند، دنيا را براي فنا آفريد؛ نوهاي آن كهنه شود و نعمت‌هايش به زوال گرايد و شادي‌هايش تيره و تار شود؛ منزلگاهي است پر خطر و سيل‌خيز و خانه‌اي است موقت».
«الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر؛۹ دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است».
¨ج. باور مرگ و آخرت
۱٫ مرگ پايان راه نيست
امام حسين عليه السلام روز عاشورا خطاب به ياران خود مي‌فرمايد:
«صبرا بني الكرام فما الموت ألا قنطرة تعبر بكم عن البؤس و الضراء إلي الجنان الواسعة و النعم الدائمة…؛۱۰ اي بزرگ زادگان! پايمردي كنيد؛ همانا مرگ، پلي بيش نيست كه شما را از پريشاني و سختي، به بهشت‌هاي وسيع و نعمت‌هاي جاودان منتقل مي‌كند».
و جاي ديگر مي‌فرمايد:
«فاني لاأري الموت إلا سعادة و الحياة مع الظالمين إلا برما؛۱۱ همانا من مرگ [در راه حق] را چيزي جز خوشبختي، و زندگي با ستمگران را چيزي جز مايه دلتنگي نمي‌بينم».
۲٫ مرگ حتمي است
« و إنما الأمر إلي الجليل
و كل حي سالك سبيل۱۲
سررشته كار تنها به دست خداوند جليل است
و هر زنده‌اي، اين راه را در مي‌نوردد».
امام حسين عليه السلام شب عاشورا، در مقام تسلي دادن به زينب كبري عليها السلام فرمود:
«يا اختاه! اتقي الله تعزي بعزاء الله واعلمي أن أهل الأرض يموتون و أهل السماء لايبقون و إن كل شيءٍ هالك إلا وجه الله؛۱۳ خواهرم! تقوا پيشه كن و به تسلي الهي آرام باش و بدان كه همه زمينيان خواهند مرد و اهل آسمان باقي نخواهند ماند و همانا همه چيز فاني است، مگر وجه خدا».
آن حضرت روز عاشورا به ياران باوفاي خويش روكرده و فرمود:
«قوموا إلي الموت الذي لابدّ منه…؛۱۴ به پاخيزيد و به سوي مرگ بشتابيد كه گريزي از آن نيست».
۳٫ قيامت و بهشت، موجود و نزديك است
و باز هم روز عاشورا خطاب به اصحاب خود با -اشاره به نزديك- فرمود:
«يا كرام! هذه الجنة قد فتحت أبوابها واتصلت أنهارها و أينعت ثمارها وهذا رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم و الشهداء الذين قتلوا في سبيل الله يتوقعون قدومكم و يتباشرون بكم…؛۱۵ اي بزرگواران! اين بهشت است كه درهايش گشوده و نهرهايش به هم پيوسته [و جاري است] و ميوه‌‌هايش رسيده است و اين رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم و شهداي راه خدا هستند كه به استقبال شما آمده و چشم به راه شما هستند و به شما خوش آمد مي‌گويند».
آنچه گذشت، تنها قطره‌اي است از اقيانوس بي‌كران باورهاي الهي و ناب حسيني عليه السلام ؛ باورهايي كه با دقت و تأمل و انديشيدن در آن، مي‌توان به سرّ ظهور اين همه فضايل و خصال نيكو، در آن وجود شريف و در فداييان راه وي پي‌ برد.
به يقين، اين اندازه از وفا و صفا و زهد و ايثار و شجاعت و صبر و حلم و فروتني و عفو و ديگر مكارم اخلاقي، جز با چنين باورها و اعتقادات عميق و مستحكم محقق نمي‌شود. چه نيكو فرمود خداوند تبارك و تعالي:
«ألم تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبه كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها في السماء تؤتي أكلها كل حين بإذن ربها و يضرب الله الأمثال للناس لعلهم يتذكرون؛۱۶ آيا نديدي چگونه خداوند كلمه طيّبه [گفتار پاكيزه] را به درخت پاكيزه‌اي تشبيه كرده كه ريشه آن [در زمين] ثابت و شاخة آن در آسمان است. هر زمان ميوة خود را به اذن پروردگارش مي‌دهد و خداوند براي مردم مثل‌ها مي‌زند؛ شايد متذكر شوند [و پند بگيرند]».
¨پي‌نوشت:
۱٫ سوره اسراء: ۸۴٫
۲٫ اين موضوع در سوره‌هاي متعددي از قرآن كريم به چشم مي‌خورد به عنوان نمونه ر.ك سوره هود آيات ۲ و ۲۶ و ۵۰ و ۶۰ و ۸۴٫
۳٫ مناقب، ج۴، ص ۹۵٫
۴٫ بحارالانوار، ج۴۴، ص ۳۷۲٫
۵٫ همان، ج ۴۵، ص ۴٫
۶٫ همان، ج۴۴، ص ۳۱۵٫ در بعضي نسخ به جاي «يتعد» واژه «يبعد» آمده است.
۷٫ همان، ج۴۵، ص ۸۷٫
۸٫ تاريخ ابن عساكر (ترجمه الامام الحسين عليه السلام )، ص ۲۱۵- در برخي نسخ به جاي واژه «قلعه»، واژة «بلغة» بكار رفته است.
۹٫ همان، ج ۴۴، ص ۲۹۷٫
۱۰٫ بحارالانوار، ج۴۴، ص ۲۹۷٫
۱۱٫ همان، ص ۱۹۲٫
۱۲٫ همان، ص ۳۱۶٫
۱۳٫ همان، ص ۲٫
۱۴٫ مثير الاحزان، ابن نما حلي، مدرسه امام مهدي عليه السلام ، ص ۵۶٫
۱۵٫ معالي‌السّبطين، ج۱، ص ۵۶٫
۱۶ سوره ابراهيم: ۲۴-۲۵٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *