۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 30 سپتامبر 2016 - 11:59
  • 571 بازدید
حبیب کربلا چگونه حبیب خدا شد(۱)  (خُلُق  ۳۸)
حبیب کربلا چگونه حبیب خدا شد(۱)  (خُلُق  ۳۸)

حبیب کربلا چگونه حبیب خدا شد(۱) (خُلُق ۳۸)

حواريون اهل بيت: حبيبِ محبوب بررسي زندگي نامه و فضائل جناب حبيب بن مظاهر سيد حبيب حسيني* yasarmad@gmail.com* اشاره در سلسله مقالات «حواريون اهل بيت:» به بررسي و شرح اوصاف و فضائل اصحاب و تربيت‌يافتگان مکتب اهل بيت: مي‌پردازيم، تا با نگاه به سيره و سبک زندگي اين ره‌يافتگان محضر نور، راه و مسير خود […]

حواريون اهل بيت: حبيبِ محبوب
بررسي زندگي نامه و فضائل جناب حبيب بن مظاهر

سيد حبيب حسيني*
yasarmad@gmail.com*
اشاره
در سلسله مقالات «حواريون اهل بيت:» به بررسي و شرح اوصاف و فضائل اصحاب و تربيت‌يافتگان مکتب اهل بيت: مي‌پردازيم، تا با نگاه به سيره و سبک زندگي اين ره‌يافتگان محضر نور، راه و مسير خود را بيابيم. در اين شماره به شرح زندگاني و حالات يکي ديگر از اين رادمردان الهي مي‌پردازيم. سخن از حبيبي است که فاني در محبوب عالم شد و خود محبوب هميشگي تاريخ گرديد. صحبت از حبيبي است که در عمر ۷۵ ساله‌اش، محبت خود را ثابت کرد. آري؛ سخن از حبيب پسر مظاهر است؛ آن پير عاشقان و عارفان، الگوي شب زنده‌داري و مجاهدت، اسوه شور و شعور، راد مردي که خدايي زيست و در نهايت پس از عمري سربازي براي امامت و ولايت، در برابر امامش در خون خود غلطيد و به فوز عظيم شهادت نائل شد. سلام و دورد خدا بر روان پاکش باد.
مروري کوتاه بر زندگينامه حبيب بن مظاهر
حبيب، فرزند «مظهر بن رئاب بن اشتر بن جخوان» است.۱ برخي به جاي «مَظاهر» او را «مُظَهَّر» خوانده?اند. او يک سال پس از بعثت، در قبيله پرافتخار بني‌اسد در يمن به دنيا آمد و در سال نهم هجري همراه با خانواده‌اش، از يمن راهي مدينه شد. دوران کودکي‌اش مصادف بود با ظهور و طلوع خورشيد اسلام و از اين‌رو توفيق مصاحبت با نبي مکرم اسلام۶ را يافت. از همان کودکي، علائم بزرگي در او نمايان بود. او از ابتدا جزء ارداتمندان امام حسين۷ به شمار مي‌رفت و با وجودي که حدود ۱۰ تا ۱۳ سال از امام حسين بزرگ‌تر بود، همواره در برابر ايشان اظهار افتادگي و فروتني مي‌کرد.
نقل مي‌کنند روزي پيامبر اکرم۶ به طفلي برخوردند که مشغول بازي بود. حضرت جلو رفته، مکرر پيشاني او را بوسيدند. سپس او را بر دامن خود نشاندند و با بوسه‌هاي مکرر، او را نوازش کردند. اصحاب، دربارة اين عمل حضرت پرسيدند و حضرت فرمودند: «روزي ديدم که اين طفل با فرزندم حسين بازي مي‌کرد و در حين بازي، خاک زير پاي حسين را برمي‌داشت و به صورت و چشم‌هايش مي‌ماليد. من او را به سبب محبتش به حسين دوست مي‌دارم. جبرئيل خبر داده که او در واقعه کربلا، از انصار و ياران حسينم خواهد بود».۲
مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري; در تقريرات خود، احتمال داده که آن طفل، حبيب بن مظاهر بوده است.
کوتاه سخن، اينکه سابقه محبت و علاقه او به سيد الشهداء، به دوران طفوليت بر مي‌گردد و محبت او هفتاد ساله و ريشه‌دار است.
صحابي بودن و توفيق تشرف به محضر شش امام، از او چهره‌اي ماندگار و قابل توجه ساخته است. مردي که بعد از نبي مکرم۶ ملازم، انيس و شاگرد خاص امير علم و معرفت، حضرت علي۷ بود و در سايه تربيت ابر مرد عالم، به رشد و تکامل لازم رسيده بود؛ لذا در طول زندگي حضرت، از فدائيان ايشان بود و در هر سه جنگ مهم و سرنوشت‌ساز صفين، نهروان و جمل، يکي از سربازان و ياران ايشان بود. او را همچنين از افراد «شرطه الخميس» در حکومت حضرت علي۷ دانسته‌اند.۳ «شرطه الخميس» به تعبير امروزي، گروه ضربت يا چريک‌هاي زبده بودند که در مواقع حساس و براي انجام مأموريت‌هاي خاص و فوري، از ايشان استفاده مي‌شد.‌
بعد از شهادت اميرالمؤمنين ع حبيب بن مظاهر در رکاب امام مجتبي ع  انجام وظيفه نمود و دوران رنج‌آور و پرفشار اموي و جهالت‌ورزي مردم عوام و لغزيدن خواص را به چشم ديد و تحمل کرد. وي به صلح امام حسن مجتبي ع مؤدبانه گردن نهاد و صبر کرد. بعد از شهادت امام مجتبي ع  و خبردار شدن از خروج امام حسين ع از مدينه، وي از حمايت‌گران ايشان و جزء چهار نفر از سران کوفه بود که براي امام حسين ع نامه نوشتند و ايشان را به کوفه دعوت کردند؛ اما دعوت او، مانند کوفيان بي‌وفا نبود؛ بلکه جان و مال خود را بر سر اين دعوت نهاد. تا اينکه بعد از عمري مجاهدت و فداکاري، در واقعه عاشورا به عشق امام حسين ع و در برابر آن حضرت به خاک افتاد و شهيد شد. در آينده نقش‌آفريني‌هاي او در واقعه کربلا، بيان خواهد شد.
سجاياي اخلاقي حبيب بن مظاهر;
براي شناخت بهتر اين شخصيت بزرگ اسلامي، به بيان برخي از زواياي شخصيتي و سجاياي اخلاقي او مي‌پردازيم.
۱٫ علم و معرفت
از نظر ابر مردي که حبيب در محضر او شاگردي کرده است علم؛ چراغ عقل، بهترين راهنما، برترين هدايت‌گر، گمشده مؤمن و مايه عزت و حيات است.۴ مقتداي حبيب بن مظاهر; خود باب و سرچشمه علم و معرفت است که فرمود:
من کوهساري هستم که چشمه علوم و فيوضات از من مي‌جوشد و هيچ پرنده‌اي به بلنداي من نمي‌رسد.۵
مگر ممکن است کسي يک عمر در کنار درياي علم باشد و از اين دريا بهره نبرد؟ از اين رو يکي از خصوصيات بارز پسر مظاهر، علم و آگاهي فراوان او است؛ تا جايي که حضرت سيد الشهداء ع در نامه‌اي که به او نوشتند او را از فقها شمردند.۶ کسي که فقاهتش از سوي امام ع تأييد شده باشد، حساب و جايگاهي ممتاز دارد.
براي اينکه کسي بتواند فقيه باشد، لازم است در علوم گوناگوني مانند حديث و تفسير و … متبحر باشد. برخي بزرگان درباره حبيب مي‌گويند:
او در جميع علوم و فنون، همچون فقه، تفسير، قرائت، حديث، ادبيات، جدل و مناظره، تبحر داشت، تا آنجا که مايه اعجاب و شگفتي ديگران بود. ع
پسر مظاهر، آن‌چنان در محضر حضرت اميرالمؤمنين ع شاگردي نمود و تربيت شد که از اصحاب خاص ايشان شد، تا جايي که اسم او را در رديف رُشيد هجري، کُميل بن زياد نخعي، ميثم تمار و … ذکر مي‌کنند.همچنين وي از جمله افرادي است که از دست پر کرامت اميرالمؤمنين ع  به علوم و اسراري مانند «علم منايا و بلايا» رسيد.۸ علم منايا و بلايا دانشي است که به کمک آن مي‌توان از مدت عمر افراد و امتحاناتي که خدا از افراد به‌واسطه بلاها و نعمت‌ها مي‌گيرد و اتفاقات و حوادث گذشته و آينده خبر دار شد.۹ در ادامه به نمونه‌اي اشاره مي‌کنيم:
نمونه‌اي از آگاهي حبيب بن مظاهر از وقايع آينده
روزي ميثم تمار; در حالي که بر اسب خود سوار بود، به حبيب بن مظاهر; اسدي برخورد. آن‌دو آن‌قدر به هم نزديک شدند که گردن اسب‌هايشان به هم چسبيد. حبيب گفت: «گويي شيخي را مي?بينم که جلوي سرش مو ندارد و شکمي بزرگ دارد و نزديک دار الرزق کدو مي?فروشد؛ او را به سبب محبت به اهل?بيت پيامبرش به صليب و دار آويخته، همان‌گونه که بر چوبه دار است، شکمش را مي‌درند».
ميثم گفت: «البته من خود بهتر مي دانم مردي سرخ و سفيد را که دو لگام به دهان او زده مي شود. او براي ياري فرزند دختر پيامبر۶ خارج مي شود، پس کشته مي شود، و سر او را در کوفه مي گردانند». سپس هر دو از يکديگر جدا شدند.
مردمي که سخنان آن‌دو را شنيدند، گفتند: «تا به حال دروغ‌گوتر از اين دو مرد نديده?ايم».
هنوز جمعيت، پراکنده نشده بود که «رُشَيد هجري» از راه رسيد و سراغ ميثم و حبيب را گرفت. مردم گفتند: «آن دو از هم جدا شدند و ما شنيديم که چنين و چنان مي?گفتند». رُشيد گفت: «خداوند، ميثم را رحمت کند! او [نکته اي را] فراموش کرد» و خود چنين افزود: «براي کسي که سر حبيب را بياورد، صد درهم پرداخت خواهد شد». سپس پشت کرد و رفت. آن گروه گفتند: «به خدا قسم! اين از همه آن‌ها دروغ‌گوتر است».
گزارش‌گر اين واقعه مي‌گويد: «دوراني کوتاهي نگذشت که خودم ديدم ميثم را در باب عمرو بن حريث به دار آويختند و همچنين سر حبيب; که با حسين ع کشته شده بود، آورده شد و خود ديدم که هر چه گفتند، همان شد».۱۰
علاوه بر علوم سرّ، حبيب بن مظاهر در معارف و حقايق عالم نيز بهره زيادي از محضر اهل بيت: برده است. به‌نظر نگارنده، با توجه به مضامين و محتواي روايات يک راوي، مي‌توان به ميزان عقل و نيز درک او و نيز ميزان ظرفيت و اهليت او براي درک حقايق و معارف پي برد؛ چرا که اهل بيت:با هر کس بر اساس عقل و ظرفيت او سخن مي‌گفته‌اند. با اين اوصاف، اگر مي‌بينيم يک راوي، احاديث معرفتي و عميقي را از امام۷ نقل مي‌کند بايد به جايگاه معرفتي بلند آن راوي و ميزان اهليت او براي دريافت اين معارف پي برد.
حبيب بن مظاهر، از آن دست راوياني است که چنين بهره‌هاي بلندي را از محضر اهل بيت: برده است. البته متأسفانه روايات زيادي از جناب حبيب در منابع ديني نقل نشده است؛ اما اگر تنها يک روايت هم از ايشان در باب معارف عميق ولايي نقل شده باشد، براي استفاده مطلب فوق کافي مي‌باشد؛ چنانکه از او نقل شده است که از حضرت سيد الشهداء ع پرسيد:
أَيَّ شَيْ‏ءٍ كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ؛
شما [اهل بيت] پيش از آنکه خداوند عزوجل آدم را بيافريدند؛ چه بوده‌ايد؟
اين سؤال بلند، مي‌فهماند که جناب حبيب مي‌دانسته است اهل‌بيت: پيش از خلقت حضرت آدم، وجود داشته‌اند. امام حسين ع هم که قابليت و ظرفيت لازم را در او مي‌بينند، صريح و شفاف، جواب عميقي به او مي‌دهند و مي‌فرمايند:
كُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرَّحْمَنِ فَنُعَلِّمُ الْمَلَائِكَةَ التَّسْبِيحَ وَ التَّهْلِيلَ وَ التَّحْمِيدَ؛
ما، شبه‌هايي از نور بوديم که اطراف عرش خداوند رحمان مي‌گشتيم. پس به فرشتگان، تسبيح و تهليل و ستايش‌گري را ياد مي‌داديم.
حبيب بن مظاهر، در امام‌شناسي، بسيار پيشرفت کرده بود و به حکمت و خير کثيري که در قرآن بيان شده رسيده بود؛۱۲ از اين رو حضرت سيد الشهداء۷ در نامه به او چنين مي‌فرمايند:
مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيًّ بنِ أبي طالبٍ إلى الرَّجُلِ الفَقيهِ حَبيبِ بنِ مُظاهِر: أمَّا بعدُ يا حبيب! فَأنتَ تَعلَمُ قَرابَتَنا مِن رَسولِ اللهِ۶، وَأنتَ أَعرَفُ بِنا من غَيْرِكَ، وأنتَ ذُو شيمَةٍ وغَيْرَةٍ، فَلا تَبخَل عَلَينا بِنَفسِكَ، يُجازيكَ جَدِّي رَسولُ اللهِ۶ يَومَ القِيامَةِ؛۱۳
از حسين، پسر علي بن ابي‌طالب به مرد فقيه، حبيب ابن مظاهر:
اما بعد، اي حبيب! تو از خويشاوندي ما با رسول خدا۶ آگاهي و ما را بهتر از ديگران مي‌شناسي. تو انساني آزاده و غيرتمند هستي؛ پس جان خود را از ما دريغ مکن که روز قيامت، رسول خدا۶ پاداش تو را خواهد داد.
۲٫ عبادت
علم بدون عمل و عبادت، در حد ظواهر باقي مي‌ماند و حجابي بيش نخواهد بود.
حضرت اميرالمؤمنين۷ فرمودند:
ما زَكا العِلمُ بِمِثلِ العَمَلِ بِهِ؛۱۴
هيچ چيز مانند به كار بستن علم، آن را رشد نمي‌دهد.
العِلمُ رُشدٌ لِمَن عَمِلَ بِهِ؛۱۵
علم، مايه رشد است، [البته] براي کسي که به آن عمل کند.
از سوي ديگر عبادت بدون معرفت و شناخت، مانند غذاي بي‌محتوايي است که تأمين‌کننده نيازهاي روحي و جسمي نمي‌باشد و به قشري‌گري و تعصبات جاهلانه و فرورفتن در گرداب جهالت‌ها مي‌انجامد. اميرالمؤمنين ع فرمودند:
لا خَيرَ فِي عِبادَةٍ لا عِلمَ فيها؛۱۶
در عبادتي که علم و معرفت در آن نباشد، خيري نيست.
آري؛ عبادت صحيح و مؤثر، شناخت خدا و حجت خدا را نياز دارد، وگرنه ظاهرپرستي خواهد بود. و حبيب بن مظاهر، مرد هر دو ميدان بود؛ هم عالمي فقيه و امام‌شناس بود و هم اهل عبادت وشب زنده‌داري و سحرخيزي. او همانند مواليان خود، عابد و عارف شب بود و مجاهد و شير روز.
در بيان اوج عبادت جناب حبيب همين بس که حضرت سيد الشهداء۷ پس از شهادت او و در کنار بدن غرق به‌خونش فرمودند:
يَرحَمُكَ اللهُ يا حَبيب! لَقَد كُنتَ تَختُمُ القُرآنَ في لَيلَة واحِدة و أَنتَ فاضِل؛۱۷
خدا تو را رحمت کند اي حبيب! همانا تو تمام قرآن را در يک شب قرائت مي‌کردي و انسان فاضلي بودي.
حبيب، اين عالم عابد، به مولاي خويش اقتدا کرده بود؛ آن امامي که هر شب هزار رکعت نماز مي‌خواند و جز اندکي از شب، بقيه را بيدار بود. با اين اوصاف، مگر ممکن است کسي يک عمر روزها همنشين و دلداده قرآن ناطق، و شب‌ها مأنوس با قرآن صامت باشد و به اوج کمال و تقرب نرسد؛ قرآني که شفا و رحمت براي مؤمنان است۱۸ و امامي که آية الله
العظيم و وجه الله الکريم۱۹ مي‌باشد.
در فضيلت حبيب بن مظاهر گفته شده که هم? قرآن را از اول تا آخر حفظ بود؛۲۰ لذا با حفظ قرآن و با قرائت هر شب آن، آيات الهي، با گوشت و خونش عجين شده بود.
۳٫ بصيرت
نتيجه علم و معرفت حبيب و بندگي و عبادت‌هاي وي اين بود که از امتحانات سخت و لغزشگاه‌هاي خطرناکي که براي مسلمانان پيش آمد و بسياري در آن‌ها هلاک شدند، سربلند بيرون آمد و توانست هميشه بر صراط حق قدم بردارد و نلغزد؛ چرا که هم علمي داشت که چراغ و دليل است و هم عمل و تقوايي داشت که به تعبير قرآن، فرقان و مايه تشخيص حق و باطل است.
به همين سبب در گمراهي‌اي که براي عامه مردم بعد از رحلت رسول خدا۶ پيش آمد و از اميرالمؤمنين۷ روي برگرداندند، حبيب بن مظاهر، ثابت قدم و استوار ماند و دست از اعتقاد به مولاي خود بر نداشت. همچنين با بصيرتي که داشت، نه در فتنه‌هاي معاويه در صفين لغزيد و نه به‌گمراهي مرتجعان و متعصبان خوارج نهروان گرفتار شد و نه با فتنه‌گران جمل همراهي کرد؛ بلکه هميشه با ميزان و محور حق، علي بن ابي‌طالب۷ همراه و هم‌نوا بود.
حبيب بعد از اينکه در شهادت مولايش به سوگ نشست، سرباز و همراه امام خود، حضرت مجتبي۷ بود و آن موقع
که حضرت دستور جنگ دادند، جنگيد و آن‌گاه که به ناچار صلاح کار را در صلح ديدند، سر به حکم حضرت نهاد و تسليم بود؛ نه وعده‌هاي فريب دهنده معاويه که بسياري از سران لشکر حضرت را فريفت، او را گمراه کرد و نه مثل خوارج جاهل بود که به صلح حضرت، اعتراض و بي‌ادابي نمايد. آري؛ او به‌خوبي حق و ميزان حق را شناخته و به آن ايمان آورده بود؛ لذا هميشه با امام و براي امام بود، تا اينکه فاني و شهيد راه امام هم شد.
شجاعت و بصيرت و وفاداري او را در رجزي که موقع جنگ خوانده مي‌توان به وضوح نظاره کرد؛ آن‌گاه که اين پير فرزانه با چهره‌اي درخشنده از نور عبادت و قرآن به ميدان مي‌تاخت و فرياد مي‌زد:
انَا حَــبيـبٌ وَأبــي مُـظَّـهَـر فــارِسُ هَيْــجاءٍ وَلَيـْــثُ قَـسْــوَر
من حبيبم و پدرم مظاهر است يکه سوار عرصه نبرد و شيران جنگ‌جو
أَنــْتُــمُ أَعَــــدُّ عُــــدُّةً وَأَکْــــثَــــر وَنَـحْـنُ فـي کُـــلِّ الاُمــورِ أَجْــدَر
شما از نظر امکانات و افراد، فزون‌تر هستيد و ما در تمام کارها از شما سزاوارتريم
وَنَــحــْنُ أَوْفي مِنْکُمُ و َنَـــحْــنُ وَأَصـــْبَـرأَعْـلـي حُـجَّـةً وَأَظْــهَــر
ما از شما باوفاتر و بردبارتر هستيم و ما دليلي برتر و آشکارتر، از شما داريم
حَــــقّــا وَأَتْــقــي مِـنْــکُــمُ وَأعْــذَر الــمَــوْتُ عِــنـْــدي عَـسَــلُ وَسُــکــَّر
مـا بـرحـق هـسـتـيـم و نـزد خـدا مـعـذور مـرگ نـزد مـن [هـمـانـنـد] عسل و شکر است
مِـــنَ الـبَـقـاءِ بَــيْــنَــکُـم يـا خُـسَّــر أَضْـــرِبُـــکُـــم وَلا أَخــافُ الــمَـــحْـــذَرْ ۲۱
بـه جـايِ مـانـدن مـيان شما، اي زيانکاران!ضربتي سخت بر شما فرود آورم و از چيزي هراس ندارم
درود و رحمت خدا بر اين عارف مجاهد که عمري با برکت داشت و سربازي پاک‌باخته براي ولايت و امامت بود و با استمداد از ايشان به درجات عالي رشد و بندگي نائل شد. و السلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا.
ان شاء الله در شماره بعد، برخي ديگر از فضائل اخلاقي اين صحابي عالي‌مقام را ذکر خواهيم کرد و نظاره‌گر مجاهدت‌ها و نقش‌آفريني‌هاي او در واقعه عاشورا هم خواهيم بود.
پي‌نوشت‌ها
۱٫ إبصار العين، السماوي، ص۱۰۰٫
۲٫ بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسى، دار إحياء التراث العربي، بيروت، دوم، ۱۴۰۳، ج‏۴۴، ص ۲۴۲٫
۳ . موسوعة عاشوراء، ص۱۳۲٫
۴ . مطالب فوق، متن احاديث علوي است که در کتاب شريف غررالحکم در فضيلت علم نقل شده است. ر.ک: غرر الحكم، ص ۸۵؛ ميزان‌الحکمه، ج۸، ص ۸٫
۵ . يَنْحَدِرُ عَنِّي‏ السَّيْلُ‏ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ. نهج البلاغة، صبحي صالح، ص۴۸٫
۶ . مكاتيب الأئمة:، على احمدى ميانجى، قم، اول، ۱۴۲۶ق، ج‏۳، ص ۱۴۵؛ معالي السّبطين، ج ۱ ص۳۷۰٫
۷ . امالي منتخبه، ص ۴۹٫
۸ . موسوعة كربلاء، لبيب بيضون ،ج‏۲ ،ص۸۳ ؛ روضة المتقين، ج‏۱۴، ص ۴۶۳٫
۹٫ مرحوم مجلسي در توضيح اين علم مي‌فرمايد: « علمت المنايا» أي آجال الناس‏» و البلايا» أي ما يمتحن الله به العباد من الشرور و الآفات أو الأعم منها و من الخيرات‏. (مرآة العقول، علامه محمدباقر مجلسى، تهران، دوم، ۱۴۰۴ ق، ج‏۲، ص ۳۷۱).
۱۰٫ إختيار معرفة الرجال، محمد بن عمر كشى، مشهد، اول، ۱۴۰۹ق، ص۷۹؛ بحارالأنوار، ج‏۴۵، ص۹۳٫
۱۱٫ علل الشرائع، شيخ صدوق، قم، اول، ۱۳۸۵ش، ج‏۱، ص۲۳٫
۱۲٫ در روايات آمده که منظور از حمکت در آيه «و من يوت الحکمة فقد اوتي خيرا کثيرا»(بقره:۲۶۹) طاعت خدا و معرفت امام۷ است (كافي، محمد بن يعقوب كلينى، دار الكتب الإسلامية، تهران، چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج‏۱، ص ۱۸۵).
۱۳٫ مكاتيب الأئمة:، ج‏۳، ص ۱۴۵؛ معالي السّبطين، ج۱، ص۳۷۰٫
۱۴٫ تصنيف غرر الحكم، عبد الواحد تميمى آمدى، دفتر تبليغات، قم، اول، ۱۳۶۶ش، ص۱۵۳٫
۱۵٫ همان، ص ۶۸٫
۱۶٫ بحارالأنوار، ج‏۷۵، ص۷۵٫
۱۷٫ ينابيع المودة‏، سليمان بن ابراهيم قندوزى‏، اسوه، قم، دوم، ۱۴۲۲ ق، ج‏۳،ص۷۱؛ ترجمه نفس المهموم، ص ۳۴۳؛ اعيان الشيعه، ج ۴، ص ۵۵۴؛ ادب الطف‏، جواد شبّر، دار المرتضى، بيروت‏، اول، ۱۴۰۹ ق‏،‏ ج‏۸، ص۱۶۸٫
۱۸٫ وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَسارا (اسراء:۸۲).
۱۹٫ َعَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللهِ۷ فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللهِ تَعَالَى‏: «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»‏ قَالَ مَا يَقُولُونَ فِيهِ قُلْتُ يَقُولُونَ يَهْلِكُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَجْهَهُ فَقَالَ يَهْلِكُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ وَ نَحْنُ‏ وَجْهُ‏ اللهِ‏ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ (بصائر الدرجات، ج‏۱، ص ۶۶).
۲۰٫ موسوعة كربلاء، ج‏۲،ص۸۴٫
۲۱٫ در مورد رجزي که حبيب بن مظاهر خوانده، اختلاف نقل وجود دارد؛ هرچند مضامين، شبيه به هم است. براي اطلاع از نقل‌هاي مختلف، ر.ک: موسوعة امام حسين۷، گروهى از نويسندگان، سازمان پژوهش و برنامه ريزى آموزشى، تهران، اول، ۱۳۷۸ش، ج‏۱۵، ص۶۱۴ به بعد.

 

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *