۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » گفتار های حجت الاسلام ناصری
  • 30 آوریل 2017 - 10:35
  • 458 بازدید
اثر ذکر خدا در رفع همّ و غمّ
اثر ذکر خدا در رفع همّ و غمّ

اثر ذکر خدا در رفع همّ و غمّ

بسم الله الرحمن الرحیم کد مطلب:۱۳۶/ ۸۵/ ۹۶ در اين‌كه اكثر بي‌حالي‌های افراد مخصوصاً افراد امروزی از همّ و غم توليد مي‌شود – كه به آن اعصاب مي‌گويند – ترديدي نيست. يكي از موضوعات مهم در حكمت علمي و عملي، كيفيت توليد فَرَح (شادی) و همچنین کیفیت تولید همّ و غمّ و آشنایی با راه‌های […]

بسم الله الرحمن الرحیم

کد مطلب:۱۳۶/ ۸۵/ ۹۶

در اين‌كه اكثر بي‌حالي‌های افراد مخصوصاً افراد امروزی از همّ و غم توليد مي‌شود – كه به آن اعصاب مي‌گويند – ترديدي نيست. يكي از موضوعات مهم در حكمت علمي و عملي، كيفيت توليد فَرَح (شادی) و همچنین کیفیت تولید همّ و غمّ و آشنایی با راه‌های پیشگیری آن است. نباید برای رفع همّ و غمّ فقط از دارو استمداد جست. واقعاً برای اين بخش در طب قديم، مطالب بسیاری وجود دارد. حكما دو تعريف جداگانه برای همّ و غمّ دارند. «همّ» نگراني بر امری است که هنوز برای انسان اتفاق نيفتاده است، اما ترس از اتفاق آن دارد؛ ولي «غمّ» نگراني‌ بر امری است که اتفاق افتاده است، ولی مورد قبول انسان نبوده است.[۱]

كارآیی وهم در اين باب، قويّ است. البته وهم يك نوع كارایي دارد و خيال، نوعی دیگر که در حكمت تبيين مي‌شود.

ارتباط وهم یا خیال با همّ و غمّ چگونه است؟ اگر بخواهیم مطلب را با مثال توضیح دهیم، باید بگوییم وقتی شما درِ يك ساعت را باز كنيد، نظمِ چرخ‌دنده‌ها نشان‌گر بُرد زمان است. در نفوس انسان هم همين‌طور است. چرخ‌دنده‌هاي اعضاي اصلي و فرعي در حال چرخیدن هستند تا يك زندگي سالم را به انسان تحويل دهند؛ ولي گاهي اوقات بعضي‌ از آن‌ها دچار مشكل مي‌شوند یا این‌که آهسته کار می‌کنند؛ در این وقت است که همّ و غمّ تولید می‌شود و بعد از مدتي که قوه خیال و واهمه، اشتغال به همّ يا غمّ داشت، اضطراب تولید مي‌شود. اين اضطراب به تدریج در انسان وارد مي‌شود و بعد از گذشت زمان، شاكله انسان، شاکله‌ای اضطرابي مي‌شود که به سرعت نمی‌تواند آن اضطراب را از خودش دور كند.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: 

أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوب؛‏[۲]

آگاه باشيد كه با ياد خدا دل‌ها آرامش مى‏يابد.

«اطمينان قلب»، «ذكرالله» و «توجه به حق‌تعالي» مخصوصا برای شخصی که مبتلا به همّ و غمّ شده، بسیار مفید است؛ زیرا اشتغال قلب به «ذکر الله» به جای اشتغال قوه واهمه و خيال به امور متشتت، قرار می‌گیرد.

بيماري کسی که شاکله‌ای مضطرب دارد این است که قوه واهمه و متخيله او به امور متشتت بيروني اشتغال دارد. وقتي این شخص، مشغول به ذكرالله شد، طبيعتاً ذکرالله جلوي آن امور مشتت را مي‌گيرد و بعد سرایت می‌کند. يكي از آثار سرايتش اين است كه اشتغال قوه واهمه و متخيله به امور متشتت غير از اين‌كه خودش تشتت مي‌آورد، اضطراب، اشتغال و درگيري نیز مي‌آورد و عوارض بسیار بدی بر انسان مي‌گذارد. اما اشتغال به ذكرالله هيچ یک از اين عوارض را ندارد؛ بلکه ‌آرامش‌زاست. زیرا زمانی که آن شخص، گرفتار قوه خیال و وهم بود، به کانال‌های متعدّدی متصل بود ـ مثلا ذهنش به شرق و غرب می‌رفت، با فلان شخص دعوا می‌کرد، از فلان جریان می‌ترسید و هزاران افکار دیگر ـ اما زمانی که به ذکرالله مشغول است، فقط یک کانال وجود دارد؛ آن هم كانالي كه روح و آرامش دارد. 

اما از اين جهت كه عالم، عالم اسباب است بايد سالك حقيقي، براي كانال توجهاتش محدوده معلوم كند. اين‌كه بگویيم: فقط نام خدا، کافی است؟ نه کافی نیست؛ چرا که خداوند در قرآن کریم فرموده است: 

وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها؛[۳]

و براى خدا نام‌هاى نيكى است خدا را با آن بخوانيد.

اگر بنا باشد انسان عملاً وارد «ذكرالله» شود، مي‌بيند كه اسماء، زياد هستند. هر اسمي نور و خاصيتي دارد. ما نعمت‌های فراوانی در این زمینه داریم؛ در حالی که زمان انبياء علیهم‌السلام حتي خدا را به خداي بي‌نام و نشان مي‌شناختند. بعد از هزاران سال در قرآن به تدریج اسم «الله» و «رحمن» و «رحيم» آمد و در سوره حشر، بعضی از اسماء الهي ذکر شد.[۴] اما سابق حتي در بین موحّدین، افراد خاصي بودند كه كمي  از اسماء  حق‌تعالي را مي‌دانستند.  «بسم الله الرحمن الرحیم» زمان حضرت سليمان علیه‌السلام يك بار آمد و رفت[۵] و براي رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دوباره آمد.

خداوند در آیه‌ای دیگر این چنین می‌فرماید:

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ‏ الْأَسْماءُ الْحُسْنى؛‏[۶]

بگو: خواه خدا را به اسم «اللَّه» يا به اسم «رحمان» بخوانيد؛ به هر اسمى بخوانيد اسماء نيكو همه مخصوص اوست.‏

امثال این آیات، مردم را با اسامی حق‌تعالی آشنا کرد.

براي بت‌پرستان این مسأله مطرح بود که چگونه به خدایی که دیده نمی‌شود، می‌توان ایمان آورد؟ البته خود بت‌پرست‌ها برای کارهای خود قواعد علمي داشتند. آن‌ها قائل به فاعليّت كواكب بودند؛ يعني آن‌ها را واسطه می‌دانستند؛ بعضي‌ خورشيدپرست و بعضی ماه‌پرست بودند و بعضي‌ ديگر كواكب را مي‌پرستيدند. آن‌ها درباره بت‌ها می‌گفتند:

ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏؛[۷]

ما آن بتان را نمى‏پرستيم، مگر براى اين‌كه ما را به درگاه خدا نيك مقرب گردانند.

آن‌ها می‌گفتند روح حاكم بر فلان كوكب، قدرت خالقيت دارد يا قدرت خير يا دفع شرّ در دست اوست. به حسب نیاز، خداي نور را جدا و خداي ظلمت را جدا كرده بودند. آن‌ها بت‌هاي متعدّدی را به صورت کواکب درست می‌کردند و می‌گفتند ما را به خدا نزديك مي‌كنند. وقتی انبياء علیهم‌السلام مي‌گفتند: فقط خداوند یکتا را بپرستید، برای بت‌پرستان خيلي سخت بود و مي‌گفتند: ما كارهای زیادی داريم و يك خدا برای ما كافي نيست.

ذهن آن‌ها جلوات الهي را درك نمي‌كرد. قرآن نازل شد و خداوند متعال را داراي شؤون مختلف دانست: 

كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْن؛‏[۸]

او هر روز در شأن و كارى است.

تجليّات اسماء، معارفي بود كه قرآن القا كرد. بت‌پرستان به حسب نيازهاي خود، شأن و شؤون فاعليّت را بين بت‌‌ها تقسيم كرده بودند و هر بتي را براي كاري قرار می‌دادند و مي‌گفتند: مگر می‌شود یک خدا داشت؟ اصلاً امكان‌پذير نيست. پس آن‌ها يكي از چيزهايي كه خيلي استبعاد مي‌كردند، وحدانيّت حق‌تعالي بود.

مشكل ديگري هم كه انبيا با بت‌پرستان داشتند اين بود كه خدای آن‌ها جلوي چشمشان بود و آن را می‌دیدند و در مقابل او كُرنش مي‌كردند؛ به همین دلیل مي‌گفتند: خدايي را كه ديده نمي‌شود، چطور می‌توان پرستید؟

جريان حس‌گرايي آن‌قدر طولانی شد که حتی بعضی از فرق اسلامي قائل به تجسّم خداوند هستند.[۹] 

اما زمانی که سير انبيا علیهم‌السلام را نگاه مي‌كنيم، مي‌بينيم يك نبيّ‌ مثل حضرت موسي علیه‌السلام که صاحب شريعت است به خداوند عرضه می‌دارد:

رَبِ‏ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْك‏؛[۱۰]

پروردگارا خودت را به من نشان ده.‏

 از طرف حق‌تعالی جواب آمد:

لَنْ تَراني‏؛[۱۱]

هرگز مرا نخواهى ديد.

ما در مسائل ابتدایي مراقبه‌اي و سلوكي خيلي مشكل داريم و دائم بايد مواظب باشيم. شما يك درياچه را فرض كنيد که چند‌هزار لیتر آب زلال و خوب دارد. اگر يك نفر ده لیتر آب كدر هم در آن بریزد، به آن آب زلال، ضرر نمي‌زند؛ بلکه مقدار آب زلال را بیشتر مي‌كند.

وقتي انسان، صاحب قلبي آرام شد و فضاي دلش بزرگ شد، همه چيز، كمك‌کار او مي‌شود؛ حتي چيزهايي كه قبلا براي مراقبه‌ او ضرر داشت، به تدریج مُمدّ و مُعدّ مي‌شود و او راه خودش را همچنان مي‌رود. جذبه، فقط عدم اشتغال نيست. الآن تمام سعي ‌ما در اشتغال حواس خمسه است. اگر كسي از انحصار حواس خمسه درآمد و سر و كارش به حواس باطني افتاد، آن وقت مي‌فهمد كه باطن هم ذكر دارد و آن ذكر، انسان را به سمت جذبه مي‌برد.

گرفتاري ما در اين است كه حواس خمسه ‌ما به افكاري نامناسب مثل معاصي مشغول است و اين حجاب ظلماني است.

—————————————————————————————————————————————————————–

[۱]. مجمع البحرين، ج‏۶، ص۱۸۸؛ تفسير الراغب الاصفهانى، ج‏۱، ص۸۲۷؛ بحار الأنوار، ج‏۸۳، ص۹۲؛ روح المعاني، ج‏۸، ص ۵۰۵٫

[۲]. سوره رعد، آیه ۲۸٫

[۳]. سوره اعراف، آیه ۱۸۰٫

[۴]. سوره حشر، آیه ۲۲ تا ۲۴٫

[۵]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام ص ۵۹۱ و ۵۹۲٫

[۶]. سوره اسراء، آیه ۱۱۰٫

[۷]. سوره زمر، آیه ۳٫

[۸]. سوره الرحمن، آیه ۲۹٫

[۹]. مانند مذهب وهابیه. (امام شناسی علامه طهرانی، ج ۵، ص ۱۵۴)

[۱۰]. سوره اعراف، آیه ۱۴۳٫

[۱۱]. سوره اعراف، آیه ۱۴۳٫

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *