طریق ششتری  

باز دل را آتش از سرشد روان

ز اشتیاق عالم کروبیان

…

گوهر اندر کف کجا شد مشتری

تا بگویم از طریق ششتری

…

گفت استادم زاستادش چنین

سالکان را باید استادی امین

…

دست در دستش چو بنهادی به مهر

بیعتت را شاهد آید نه سپهر

…

گر امین و عالم و مرد خداست

خدمت او گربجا آری بجاست

…

بعد از آن در راه و رسم آن عظام

حرف اول را زند نظم و نظام

…

خواب و بیداری به حد اعتدال

کار و بی کاری نه درحد ملال

…

لب فروبند از سخن ای ماه رو

کم سخن بشنو و از آن کمتربگو

…

گرد هان بستی ز رنگین طعام

می‌نشیند طعم ذکر حق به کام

…

روزه داری مرد حق را جان دهد

کارها را حق چنین سامان دهد

…

از سحرخیزی چرا غافل شدیم

شب‌نشین انس بی ‌حاصل شدیم

…

آدمی را عزلت از نامحرمان

می‌نشاند در حضور قدسیان

..

قصه پاکی و ناپاکی است این

بهرپاکی عزلت از مردم گزین

…

عزلتی باید ز ناپاکان دهر

مدتی فارغ نشین از صلح و قهر

…

انبیا را عزلتی در زندگی

بوده تا درک دقیق بندگی

…

انس اگر خواهی کتاب ایزدی

نامه سیرو سلوک احمدی

…

سر هر کس غالب آید در سلوک

می‌دهد سر نعره أین الملوک

…

ذکر باید ذکر مرد راه را

تیغ دشمن کش بباید شاه را

…

سالک بی ذکر بادام تهی است

وهم قوت یا خیال فربهیست

…

هیچ کس بی ذکر حق سالک نشد

بر قوای وهم خود مالک نشد

…

ذاکران را ذکر حق بر دل جلاست

بهترین درمان برای مبتلاست

…

ذکر اکسیر قلوب اولیاست

تا خدا با ذکر راه ماسواست

…

ذکر چون در خانه دل جا گرفت

حق تعالی گو در آن مأوا گرفت

…

ذکر چون برپایه‌ای شد استوار

استواری آورد در راه یار

…

عاقبت ذاکر شود ذکر خدا

تا که از این قید هم گردد رها

…

ذکر و ذاکر متحد گردد به نور

نیست ذاکر را به ذکر خود قصور

…