۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » گفتار های حجت الاسلام ناصری
  • 25 جولای 2017 - 13:21
  • 750 بازدید
مقدمات و شرایط ذکر
مقدمات و شرایط ذکر

مقدمات و شرایط ذکر

بسمه تعالی کد مطلب: ۹۶/۸۶/۱۶۷ اطبّا در سابق برای تعدیل مزاج و برای این‌که خِلط غالب از بدن خارج شود، مُسهل تجویز می‌کردند و بعد هم معجون‌هایی برای تقویت می‌دادند. شبیه به این مطلب، می‌توان گفت که روزه در ماه رجب، طبایع ارواح را تعديل مى‏ كند و قرآن، آن را تقويت مى‏ كند. يكى […]

بسمه تعالی

کد مطلب: ۹۶/۸۶/۱۶۷

اطبّا در سابق برای تعدیل مزاج و برای این‌که خِلط غالب از بدن خارج شود، مُسهل تجویز می‌کردند و بعد هم معجون‌هایی برای تقویت می‌دادند. شبیه به این مطلب، می‌توان گفت که روزه در ماه رجب، طبایع ارواح را تعديل مى‏ كند و قرآن، آن را تقويت مى‏ كند.

يكى از مشكلات ما اين است كه همه كارها و اصلاح خودمان را مى‏ خواهيم از ذكر به دست بياوريم؛ در حالی که این کار، شدنی نیست. ذكر به تنهایی همه كارها را نمى ‏تواند بكند؛ بلکه مقدمات مى‏ خواهد.

گاهى انسان ذكر زیادی مى‏ گويد؛ منتهى به توجهات او اضافه نمى‏ شود؛ زیرا خيلى شرایط بايد جمع باشد تا ذكر اثر كند و حركت ايجاد ‏كند. به تعبير بعضی، بنزين، ماشين را به حرکت می‌اندازد؛ اما شرایط دیگر نیز لازم است. بنزین به تنهایی که ماشین را حرکت نمی‌دهد؛ بلکه باید ماشين روشن باشد، راننده داشته باشد و هدايت شود. ذكر، انسان را حركت مى‏دهد؛ ولى خيلى شرایط لازم است. ذكر با تمام شرایطش بخشى از كار است.

فراغت، شرط اول ذکر

 یکی از شرایط ذکر، فراغت است. يكى از چيزهایى كه به ذكر، نيرو مى‏ دهد، اين است كه برای هر كسى به هر اندازه‏اى كه ذكر مى‏ گويد، خلوتى لازم است كه مشغول نباشد. خاصيت ذكر، اين است كه انسان را به يك حالت انسجام و وحدت برساند. اگر من اين شرط را امروز رعایت كردم و در خلوتى خالى از اغيار، روز يا شب نشستم و فكرم فقط در ملکوت بود و از تكثّر بیرون آمد، اين ذكر خيلى من را حرکت می‌دهد؛ امّا اگر انسان با اشتغال زیاد و کثرات زیاد بخواهد ذکر بگوید، اثری نمی‌گذارد.

آرامش در ادای ذکر

يكى دیگر از شرایط ذکر، ادای ذکر با آرامش است. اگر مقدار زمانی که ذکر باید تمام شود، یک‌ساعت است، باید یک‌ساعت وقت گذاشت؛ نه این‌که در زمان خیلی کمتر، آن را به سرعت تمام کرد؛ اين‌گونه جواب نمى‏ دهد. به خاطر اين‌كه اوراد – كه امام صادق عليه‌السلام در روايت عنوان بصرى مى‏فرمايند: قُمْ‏ عَنِّي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَيَ‏ وِرْدِي [۱] ـ آرامش در ادا مى‏ خواهد.

بسیاری از بزرگان درباره ذكر «أللّه‏» مى‏ فرمودند: در هنگام تکرارِ این ذکر، باید همزه‌ها از هم تفكيك شده و مشخص باشد. شاید برای اذكار، جوهره لازم نباشد. صدايى كه از حنجره بيرون مى ‏آيد، وقتى به صوت تبديل مى‏ شود كه تراكم هوا از تارهاى صوتى حنجره حرف (أ) درست مى‏ كند. اگر کمتر از اين باشد، صدا جوهره ندارد. اين مسیر هم از ابتدا تا انتهايش خيلى راه است. گاهی يك نفر بدون جوهره صدا، كلمات را ادا مى‏ كند؛ ولى فقط صدايش جوهره ندارد و کسی که کنار اوست، کلمات را می‌شنود. انسان همین صدای بدون جوهره را هر چه تنزّل دهد، آرام‌آرام با هوا و نَفَس، خلط مى‏ شود؛ يعنى ممكن است شخص آن‌قدر صدایش را پایین بیاورد که دارد نفس مى‏كشد، اما تصور مى‏كند که دارد ذکر مى‏گويد. اين نوع ذكر، اگر چه زیاد هم گفته شود، فایده ندارد و جواب نمى‏دهد. این‌گونه ذکرگفتن را مثل توجّه حساب مى‏كنند نه ذكر؛ لذا آثار ذكر را ندارد.

این‌گونه ذکرگفتن مثل مطالعه‌کردن است كه با رفت و آمد نَفَس و با دم و بازدم ادا مى‏شود و با صوت، حروف از یکدیگر تفكيك نمى‏شود؛ چه صدا با جوهره باشد و چه بدون ‏جوهره. پس ذکر باید مشخص و شفاف باشد. جوهره صدا در اذكار طولانى غالبا باعث سردرد مى‏شود و صلاح نيست كسى بلند ادا کند. گاهی قرائت قرآن زياد نیز با صداى بلند برای انسان مشكل ایجاد مى‏كند، باید صدا باشد و چینش کلمات ادا شود، ولی [اشکالی ندارد که] جوهره نداشته باشد.

بعضى از اسماءالله در ادا، روان هستند و می‌توان آن‌ها را با نَفَس ادا كرد؛ مثل «هو». اين‌گونه اسامی را جزء اوراد نمى‏شمارند؛ بلکه اذكاري هستند كه همان حالت توجّه به حساب می‌آیند.

حضور قلب و توجه در ذکر

یکی دیگر از شرایط ذکر، توجه و حضور قلب است. نفس، صفحه‏ اى دارد كه معلوم در آن منعكس مى ‏شود. آنچه براى انسان معلوم مى ‏شود، آن چیزی است كه در صفحه نفس، منقش است. نفس همان‌طوری كه دو چشم دارد غير از بصر كه به آن بصيرت مى‏ گويند، دو گوش نیز دارد، شبيه چشم و گوش خود انسان. وقتى ذكرى ادا مى‏ شود، نفس مى ‏شنود و به تدریج با اذکار، حيات پيدا مى‏ كند. اگر نام خدا صحیح ادا شود، نفس، حساس مى ‏شود. اگر کسی «اللّه‏» و «رحمن» را تکرار کند، نفس مى‏ شنود و هضم مى‏ كند. ذكر خدا، خوراک نفس است. منظور از نفس در این‌جا نفسی است که خداوند در توصیف آن در قرآن فرموده است:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون؛‏[۲]

هر زن و مردى كه كارى نيكو انجام دهد، اگر ايمان آورده باشد، زندگى خوش و پاكيزه‏اى به او خواهيم داد و پاداشى بهتر از كردارشان عطا خواهيم كرد.

حيات طيّبه ‏اى كه نصيب انسان مى‏ شود، شبيه‏ ترين چیز به خود انسان است که اگر در ملكوت هم برود با همين چهره او را مى ‏شناسند.

اگر كسى اسماءاللّه‏ را خوب بشناسد و به دل، باطن و روح خود خوراك بدهد، رشد مى‏ كند. ذكرى مؤثر است كه به گوشِ قواى باطنى برسد و باید با توجه باشد تا نفس، آن غذای گوارا را بخورد. وقتی انسان مى‏گويد «سبحان اللّه‏»، برای او «وَ لَحْمِ‏ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ»[۳]باشد.

«وَ لَحْمِ‏ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ»؛ يعنى سبحان اللّه‏، اما براى چه کسی؟ براى نفس و قلبی که در محضر باشد.

شايد در بازار يا خيابان هنوز نفس، آن انسجام را ندارد كه ذکر را بشنود، بخورد، هضم كند و رشد كند؛ ولى در سجده، اين امكان هست. اگر امشب يك درصد بود، فردا شب ممكن است دو درصد باشد و به تدریج پيش برود. خداوند متعال آدمى را به قدرى پيچيده و اسرارآميز آفريده است كه مثلا اگر انسان ذکر «سبحان الله» بگوید، ممكن است يك «وَ لَحْمِ‏ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ» باشد و ممكن است پائين‏ تر باشد، هر چه توجه بیشتر باشد بر نفس، اثر بیشتری گذاشته و نفس رشد می‌کند.

اخلاص؛ شرط دیگر ذکر

یکی دیگر از شرایط ذکر، اخلاص است. عمل صالحى كه انسان انجام می‌دهد، بايد اخلاص داشته باشد. هر چه اخلاص انسان بیشتر باشد، ذكر «سبحان الله» را که بگوید، غذاى خالص‏ ترى به روح خود داده‏ و بهتر رشد مى‏ كند؛ اما هر چه انسان شلوغ‏ تر باشد، غذائيت آن ذکر، كمتر است، لذا رشدش هم كمتر است؛ يعنى ارتباطِ ايمان، عمل صالح و حيات این‌طور نيست كه دور لازم بيايد. انسان هر چه عمل صالح انجام دهد، زلالِ اعمال در رشد نفس مؤثر است؛ وقتى نفس، رشد كرد، در ارائه عمل صالح در مرتبه بالاتر مؤثر است و به همين نسبت پيش مى‏رود.

توسّل به اهل بیت علیهم السلام قبل از ذکر

یکی دیگر از شرایط در بعضی اذکار، توسل به اهل بیت علیهم‌السلام قبل از ذکر است. در شدائد، توسل به اسم «ربّ» خيلى مجرّب است؛ ولى يك پيش‌زمينه دارد و آن، توسل به اميرالمؤمنين علیه‌السلام است؛ آن وقت بعد از آن، گشايش مى‏ آيد. اگر روى حساب و كتاب باشد، دعايى پس ‏زده نمى ‏شود.

گاهى حتی اهل بيت علیهم‌السلام توسل به جدشان اميرالمؤمنين و رسول خدا علیهما‌السلام پيدا مى‏ كردند: يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ، يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ، اكْفِيَانِي‏ فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ، وَ انْصُرَانِي‏ فَإِنَّكُمَا نَاصِرَاي‏.[۴]

طبيعى است كه گفتن «يا فاطمة الزهرا» سخت است، خيلى زلالى و پاكى مى‏ خواهد؛ هر كس مى‏ خواهد باشد، بايد پاك باشد، پاك از دنياطلبى و خيال و… .

انتظارى كه اهل بيت علیهم‌السلام از ما دارند، خيلى بالاتر از اين حرف‏ هاست. ما حدّ استاندارد ايمان را پایين آورديم؛ اما آن‌ها كه پایين نمى‏ آيند. در قيامت ناگهان معادلات ما به هم مى‏ ريزد. اصلاً در ملاقات با امام علیه‌السلام گویی قيامت انسان برپا مى‏ شود. مگر على بن مهزيار نبود که حضرت با يك كلمه به او فرمودند: « لَكِنَّكُمْ‏ كَثَّرْتُمُ الْأَمْوَال‏»[۵] يعنى چه؟ آن‌ بزرگواران از ما چه مى‏ خواهند و ما چه هستيم!

اگر ما تحيّر در سلوك داريم، استحقاقش را داريم؛ و الاّ آن‌ها ظلم نمى ‏كنند. ما حدّ استاندارد ايمان را پایين آورده ‏ايم؛ بعد هم حالت طلب‌كارى در ما بالا آمده است و فكر مى‏ كنيم حد ما و عنایاتی که به ما می‌شود با هم مطابقت ندارد؛ مطابقت نداشتن آن به خاطر خود ما است. قواعد آن‌ها قواعد قيامتى، یعنی ثابت و پابرجا است.

ما مستحق فشار هستیم و این فشارها يك نوع درمان برای انسان است؛ مثل اين‌كه يك دكتر وقتى خيلى بيمارش را دوست داشته باشد، اگر نیاز به جراحی داشته باشد، او را جراحی می‌کند و اصلا به درد او توجه نمی‌کند؛ چون مصلحت او این است.

 خدا كمك كند تا به حدّ زلالى و طهارت برسيم. خداوند، ربّ است و همه حكمت خلقت در اسامى حق‌تعالى مندرج است. اگر همین فرق بين ربّ، رحمن و اللّه‏ و غیره را به ما ياد بدهند، تا قيامت علومی خواهیم داشت تا تغذيه كنيم. اگر هم‌آغوشى با اسماء اللّه‏ را به ما بفهمانند و عظمت اسماء خداوند را به ما بچشانند، باب جديدى براي ما باز مى‏ شود. ما اسماء را خيلى مرده تصور كرده‏ ايم.

بعضى از عرفا تعجب مى‏ كرده ‏اند كسى اسماء را زياد بگويد. زيادگفتن اسماء هميشه مطلوب نبوده است. بعضى از بزرگان، يك‌ساعت طول مى‏ كشيد تا تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را بعد از نماز بگویند. چطور می‌گفتند؟ آن اذکار را هضم می‌کردند.

نکته‌ای که ماند، غنيمت‌شمردن فرصت‏ها در اسماء است. وقتی خداوند متعال يك حال خوشی به انسان مى ‏دهد، باید آن را قدر دانست و غنیمت شمرد. وقتى حال سجده برای انسان دست مى‏ دهد، آن را ترک نکند؛ مگر اين‌كه سير شده باشد. اگر حال خوبى براى توسل به حضرت سيد الشهداء یا امام زمان عليهماالسلام دارد و اين حال مى‏ خواهد مثلا بیست‌دقيقه طول بكشد، انسان آن را به يك‌دقيقه رد نکند، بلکه بیست‌و‌پنج دقيقه طول بدهد؛ تا براى بعد، گنجايش و ظرفيت بيايد.

استقامت در ذکر

یکی دیگر از شرایط ذکر، استقامت در ذکر است. هيچ چيزى مثل حس دنياپرستى، انسان را پوچ نمى‏ كند، و هيچ چيزى مثل استقامت، انسان را به نتيجه نمى‏ رساند:

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً؛[۶]

و اگر بر طريقه [اسلام و ايمان] پايدار بودند آب [علم و رحمت و رزق] فراوان نصيبشان مى‌کرديم‏.

انسان بايد خطوراتش را اصلاح كند، بايد ملكاتش فاضله شود، بايد نفسش قدسى شود. مشخص و شفاف است كه ما چه دردى داريم، راه درمان هم شفاف و مشخص است.

بسیاری از افراد در دريايى از ابهام زندگى مى‏ كنند و واقعاً نمى‏ دانند چه‏ دردی دارند؟! چه كسى هستند؟! كجا هستند؟! تمام همّ و غمّ آن‌ها دنياست يا این‌که همّ و سعي شان به سمت مقدار كمى از همين دنياى بى‏ ارزش است. دنیا یك نياز است و مردم، كم‌وبیش با آن سر و كار دارند. خود اهل بيت عليهم‌السلام هم بالأخره از همين طلا و نقره مى‏ پرداختند و چیزی مى‏ گرفتند؛ ولى مهم رخنه‏ اى است كه در دل افراد كرده باشد و همّى است كه براى اين كار مى‏ گذارند.

خداى متعال ما را روشن كرده و راه درمان خود را مى‏ دانيم؛ اگر کسی وقت نگذارد، تنبلى است. باید مراقبه، قرائت قرآن، سجده طولانى، روزه و نماز با توجه انجام داد.

اگر انسان در اذكار مداوم استقامت كرد، دل و صفحه ذهن، اشتغال به اسماء و اذكار مى‏ یابد و حالت جذبه پیدا می‌کند؛ يعنى خوابش يا هر وقتى كه فراغتى پيدا شود، نفس و قلب، خودش به سمت تذكّر مى ‏رود. زياد بوده‏ اند افرادى كه حالت جذبه بر آن‌ها غلبه مى‏ كرده که مرحوم آخوند كاشى قدس‌سره از آن افراد بود. آن قدر جذبه قوى است كه خودش را بايد نگه دارد. نقل شده است که رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله‏ و سلم فرمودند: «كلمينى يا حميرا».[۷] ای حمیرا! با من صحبت کن.

بعضی‌ها این تعبیر را به اين معنا مى گرفتند که آن‌قدر جذبه در رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏وسلم زياد مى ‏شد كه اصلاً احتمال عدم تحمل بدن براى همراهى با اين روح بود؛ لذا مى‏ فرمودند: «كلمينى يا حميرا»؛ من را مشغول كن.

وقتى سرّ غلبه كند، بدن را اصلاً از کار مى‏ اندازد. نوشته‌اند: يك جوان هندى كنار آتش نشسته بود که محبوبش رسيد و روبه‌روى او نشست. آن‌قدر جذب محبوبه خودش بود كه زغال‏ها را با دستش گرفته بود و ديگران به او می‌گفتند: دستت سوخت، ولی متوجه نمی‌شد.

وقتی در عشق ‏هاى ظاهرى چنین آثارى وجود دارد، در عشق حقیقی خیلی بالاتر از آن وجود دارد. اين‌قدر نفس، متوجه اسماء، اذكار و حضرات معصومين عليهم‌السلام می‌شود که ممكن است نفس اين حال را پيدا كند؛ منتهى هر ذكری و هر عبادتى يك حدّ نصابى دارد كه انسان بايد به آن برسد. ما خيلى زود مى‏ خواهيم به نتایجى برسيم. گاهی فكر مى‏ كنيم آن آثار كه ما از ذکر انتظار داشتیم نداده است؛ لذا ذکر را وسط کار، رها مى‏ كنيم؛ در حالى كه حد نصاب اذکار، متفاوت است.

——————————————————————————————————————————————

]. … قُمْ‏ عَنِّي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَيَ‏ وِرْدِي‏ فَإِنِّي امْرُؤٌ ضَنِينٌ بِنَفْسِي‏ وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏….(بحار الأنوار، ج‏۱، ص۲۲۶)

[۲]. سوره نحل، آیه ۹۷٫

[۳]. و گوشت مرغان و هر غذا كه مايل باشند [در بهشت برای آن‌ها فراهم است]. (سوره واقعه، آیه ۲۱)

[۴]. دلائل الإمامة، ص۵۵۲٫

[۵]. دلائل الإمامة، ص۵۴۲٫

[۶]. سوره جن، آیه ۱۶٫

[۷]. جامع السعادات، ج۲، ص ۱۲٫

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *