۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اشعار حاج آقا
  • 03 آوریل 2016 - 20:56
  • 1213 بازدید
شعر جان و جانانه   –     بند اول
شعر جان و جانانه   –     بند اول

شعر جان و جانانه – بند اول

 شعر جان و جانانه  –  بند اول دوش رفتم سحر به ميخانه تا دهندم يكي دو پيمانه … ديدم آنجا رجال لا تلهي مات و مبهوت همچو پروانه … عده اي سر به كف ز خويش خجل عده اي چون ستون حنانه … از خيالات رسته و فارغ فارغ از داستان و افسانه .. ناگهان اين […]

 شعر جان و جانانه  –  بند اول

http://bonyadhad.ir/libhad/tools/images/jodasaz2.bmp

دوش رفتم سحر به ميخانه

تا دهندم يكي دو پيمانه

ديدم آنجا رجال لا تلهي

مات و مبهوت همچو پروانه

عده اي سر به كف ز خويش خجل

عده اي چون ستون حنانه

از خيالات رسته و فارغ

فارغ از داستان و افسانه

..

ناگهان اين صدا چو رعد مهيب

خواست از گوشه هاي خمخانه

لمن الملك ايها العشاق

همه گفتند جان و جانانه

رفتم از هوش و مدتي خاموش

بودم از نعره هاي مستانه

چو بهوش آمدم سر من بود

روي زانوي صاحب خانه

اشك شوق از دو چشم من مي ريخت

كه درختي عجب شد اين دانه

گفتمش نام خود بگو بامن

تابگويم به خويش و بي گانه

گفت نام مرا نوشته قلم

روي گلها و بال پروانه

چون به پروانه گفتم اين مطلب

دست بر سر كشيد شكرانه

پرزنان از زمين چو بر ميخواست

سخني گفت و رفت سلانه

كه علي پرده دار لم يزلي است

هرچه خواهي بخواه دست علي است

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *