۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 28 آوریل 2015 - 17:06
  • 545 بازدید
چشمه زلال  :  آشنایی با هدف و مسیر رشد (خُلُق ۳۸)
چشمه زلال  :  آشنایی با هدف و مسیر رشد (خُلُق ۳۸)

چشمه زلال : آشنایی با هدف و مسیر رشد (خُلُق ۳۸)

برگرفته از بیانات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله مقدمه هر حرکت و سیری نیازمند اطلاعات و آگاهی‌های مقدماتی است. رهروی که آگاهی کافی از مقصد، راه رسیدن به مقصد، موانع موجود در مسیر و نیز شرایط لازم برای طی مسیرش ندارد، بسیار دیر به مقصد می‌رسد و یا حتی لذت […]

برگرفته از بیانات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله

مقدمه

هر حرکت و سیری نیازمند اطلاعات و آگاهی‌های مقدماتی است. رهروی که آگاهی کافی از مقصد، راه رسیدن به مقصد، موانع موجود در مسیر و نیز شرایط لازم برای طی مسیرش ندارد، بسیار دیر به مقصد می‌رسد و یا حتی لذت رسیدن به مقصد را نمی‌چشد. مسیر رشد معنوی و سلوک الی‌الله نیز از این قاعده مستثنی نیست و نیازمند آگاهی‌ها و معارف متعددی است؛ از جمله باید دانست که ارتقای مقام معنوی، نیازمند شرح صدر و ظرفیت لازم است که به مرور و در طول مسیر، کسب می‌شود؛ نه به صورت ناگهانی و تصادفی. متن حاضر، بخشی از سخنان حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه‌الله است که با موضوع فوق در جمعی دوستانه از فضلای حوزه علمیه قم مطرح شده است.

علامه مجلسی; در بحار الانوار، ماجرایی را نقل می‌کنند که برای علاقمندان به امور معنوی و سلوک اخلاقی بسیار قابل توجه و آموزنده است. طبق این نقل، عابدی در بنی اسرائیل بود که از طریق پیامبر وقت به وی خبر رسید سه دعای مستجاب دارد. آن عابد به خانه رفت و این مطلب را با همسرش در میان گذاشت. زنش اصرار کرد که دعا کن من زیباترین قیافه را پیدا کنم. آن عابد هم یکی از دعاها را برای این زن قرار داد و این زن، چهره‌اش جوان و زیبا شد. اما پس از آن، کم‌کم برخورد زن با شوهر پیرش عوض شد و او را خیلی اذیت کرد. عابد از دعای خود پشیمان شد؛ لذا دومین دعا را صرف این کرد که زنش به شکل یکی از حیوانات در بیاید و همین طور هم شد. بعد از آن، فرزندان عابد آمدند و با گریه خواستند که دعا کند مادرشان به همان شکل سابق برگردد. عابد، سومین دعا را هم برای این مورد صرف نمود و دعا کرد تا زنش به حالت قبل برگردد و در نتیجه سه دعای مستجاب را بدون هیچ نتیجه‌ای، صرف کرد.۱ این ماجرا می‌فهماند که صرف یک امتیاز و موقعیت معنوی –مثل دعای مستجاب- بدون داشتن ظرفیتِ لازم و آمادگی قبلی مطلوب و مفید نیست. همه ما مانند این عابد از موقیت‌های معنوی استفاده دنیایی می‌کنیم. خیلی از زوایای نفسانیات نباید در ما وجود داشته باشد، تا بتوان این راه را به سلامت رفت.

اینکه انتظار داشته باشیم خداوند متعال – با واسطه یا بدون واسطه- همه روش‌های مؤثر و دستور العمل‌ها و اذکار مؤثر را در یک کتاب ردیف کند و ما هم سریع عمل کنیم و همه چیز حل شود، انتظار بی‌موردی است؛ چون غالباً ظرفیت انسان‌ها محدود است و در همان ابتدا می‌مانند. بعضی اذکار و دستورات، واقعاً فضاهای جدیدی را برای انسان ایجاد می‌کند. گاهی با گفتن برخی اذکار مؤثر، ابزاری به دست انسان می‌آید. نفس هم انسان را رها نمی‌کند و با گفتن این‌گونه اذکار، تازه یک قوت‌های مضاعفی هم پیدا می‌شود؛ آن وقت مانند آن عابد شروع به استفاده از آن‌ها در اغراض شخصی می‌کند.

در مسیر معنوی، گذشت و شرح صدر، بسیار لازم است، وگرنه برخی تأثیرها را با دستور العمل‌های خاصی می‌شود ایجاد کرد؛ اما تأثیری که پختگی به همراه آن نباشد، در محدوده خودش فساد و افساد می‌آورد؛ لذا خداوند این دستورالعمل‌ها و اذکار مؤثر را یک‌جا به همه معرفی نمی‌کند.

البته خداوند همیشه از ما جلو و طلبکار است و ما بدهکارِ الطاف او هستیم. فکر نکنیم که ما خودمان را به زحمت انداخته‌ایم و داریم پیش می‌رویم و هدایت الهی نرسیده است. الطاف و هدایت‌های خدای متعال، همیشه پیش است. عقب افتادن ما به‌دلیل موانعی است که در ما هست و چه بسا خودمان ایجاد کرده‌ایم و باطناً حاضر نیستیم این‌ها را رفع کنیم؛ مگر اینکه زمان بگذرد و آرام آرام تطهیر شویم و این موانع، شاخه شاخه کم بشود. با وجود این موانع و نفسانیات فضاهای جدیدی که به‌واسطه برخی دستورات ممکن است برای ما پیش بیاید، از ما فرد دیگری می‌سازد و این، بد است.

هدف؛ رسیدن به توجه تام

خداوند از ما استقرار در توجهات می‌خواهد؛ لذا بسیاری از اولیا و مردان بزرگ الهی، سعی می‌کردند فقط توجه و حضورشان برقرار باشد و دنبال تأثیرات نبودند. واقعاً این بر همه چیز می‌ارزد و تلوّن حال نمی‌آورد. اصل این است که این توجه، نگه داشته شود. منتهی نگه داشتن این توجه، در ابتدا مانند یک کُشتی گرفتن سخت است که لحظه‌ای انسان را رها نمی‌کند. به این راحتی نیست که یک دور تسبیح را بچرخانی و ذکری بگویی و پس از آن، زمین به آسمان برسد. این خبرها نیست. انسان باید دائما در حال مراقبه و تلاش برای حفظ توجه خود باشد.

وقتی انسان می‌خواهد وارد مرحله توجه تام بشود، فله‌ای نیست که یک کلمه بگوید و به آن مرحله برسد. ابزار نیاز دارد و مسیر طولانی دارد و گام به گامش، مهالک دارد. چون انسان و عالم برزخ و قیامتی که باید در آن زندگی کند، بزرگ است. دنیا و انسان به این کوچکی نیست. هر چه هم که ما به آن بزرگ نگاه کنیم باز نگاه ما کوچک است. عالم غیب و عالم برزخ و قیامت، اصلاً قابل مقایسه با همه دنیا نیست. گاهی اصلاح یکی از صفاتی که سخت در ما رخنه کرده است، مانند کبر یا غرور یا شهوات و دنیاپرستی و کلاً نفسانیات و زیرشاخه‌های آن، صدها سال در عالم برزخ و قیامت معطلی دارد.

پس هدف، رسیدن به توجه تام و اصلاح‌‌شدن روح وسیع آدمی است، و الا اگر برخی از خوبان مدعی شده‌اند که من در یک اربیعن می‌توانم یک نفر را به فلان آثار برسانم، باید گفت اولاً صرف اثر مراد نیست، ثانیاً در بخش محتوای اثر، هر کسی می‌خواهد باشد و هر چه می‌خواهد بگوید، باید اثری که به آن رسیده در چارچوب تعریف‌شده‌ای از قواعدی استاندارد از حیث قرآن و سنت باشد، نه صرف اثر. صرف اثر، ملاک نیست. فایده‌ای هم ندارد. انسان است و مسیر خدا و عالم غیب و توحید، و الا گاهی مثلاً یک دختر دوازده ساله که شاید در اروپا هم زندگی می‌کند، خواب می‌بیند و خوابش هم درست در می‌آید و خبرهایی از اتفاقات فردا می‌دهد. منتها باید در نظر داشت که اثر این خواب، همین مقدار است و برای همین فصل از سنش هم هست. معلوم نیست این حالت او همیشگی باشد. تازه چیزی هم که می‌فهمد، در این حد است که مثلاً فردا، فلانی را می‌بیند و همین. این‌گونه امور و خبر دادن‌ها، یکی از ابعاد و خصوصیات نفس است. وقتی که نفس انسان زلال شد، ممکن است برخی حالات را در خواب یا بیداری داشته باشد؛ اما در همین حد است که امور کم اهمیت را بداند. چنین شخصی با این حالی که پیدا کرده، نمی‌تواند بداند که سیر برزخ به کدام سمت است.

حتی اگر یک ‌نفر با برخی ریاضت‌ها و روش‌ها اطلاعاتی [از آینده] هم بدهد، اطلاعاتش مادی و ساده است؛ یعنی مربوط به همین عالم ماده است و آن هم اطلاعاتی از آینده یا گذشته که خیلی مهم و سرنوشت‌ساز نیست. هیچ اطلاعات مفیدی در مورد سیر و مسیر انسان تا خدا نمی‌دهند.

به هرحال، راه و مسیری که انسان باید برود، راه پیغمبر خدا۶ است، راه قرب به خدا است و سیر معراجی است که رسول خدا۶ رفته‌اند. در مسیر قرب حق‌تعالی، برزخ و حشر و قبر و قیامت و کیفیت محاسبه اعمال، جایگاه‌ انسان‌ها، کیفیت ترکیب امور با هم، قضاو قدر و … وجود دارد. قواعدی هم هست که با این‌گونه روش‌ها و مسیرهایی که به اطلاعات مادی منتهی می‌شود، نمی‌توان به آن قواعد دستیافت.002

عظمت و جامعیت قرآن کریم

عجیب این است که همه‌ قواعد مورد نیاز در مسیر معنوی، در قرآن چینش شده است که باید آن‌ها را در قرآن یافت.

باید این معارف و قواعد را در قرآن با همه وجود پیدا کرد، تا در قیامت به انسان بگویند: «اقْرَأْ وَ ارْقَهْ؛۲ بخوان و از درجات بهشت بالا برو». انسان‌ها در قیامت، یافته‌هایشان را می‌توانند بخوانند و بالا بروند، نه محفوظاتشان که سلول‌های مغز، آن‌ها را جمع کرده بود.

معنای این حدیث که می‌فرماید: «به قاری قرآن گفته می‌شود: آیات را بخوان و بالا برو» ممکن است مخصوص یک لحظه قیامت نباشد؛ زیرا در برزخ و قیامت هم سفر و حرکت وجود دارد. عبور و مرور است. انسان در حرکت و سیر خود در قیامت، گاهی به جایگاه‌هایی می‌رسد که در آن، معطّل می‌شود. به او می‌گویند: «مگر در قرآن فلان مطلب را نیافته بودی؟! فلان آیه را بخوان». او هم می‌خواند و یک دفعه بالا می‌رود و راحت می‌شود. هر کدام از آیات را که انسان در دنیا واقعاً یافته باشد، در آخرت، یک‌جایی به آن نیاز پیدا می‌کند.

استفاده از زمان؛ شرط اساسی برای تهذیب نفس

وقتی نگاه انسان به تهذیب و سیر تا خدا، کودکانه و ابتدایی شد، از همان اول می‌خواهد پایش را روی قله بگذارد؛ مثل برخی نوجوان‌ها و جوان‌ها که وقتی وارد این راه می‌شوند یک تسبیحی دستشان می‌گیرند و چهار روز کارهایشان را سامان می‌دهند و فکر می‌کنند همه اخلاق و تهذیب همین است؛ ولی نمی‌دانند که چه نشیب و فرازهایی را در زندگی باید بگذرانند!

معلوم نیست روزگار به این افراد مهلت بدهد، برای رسیدن به نظمی که تا سنین پیری اموری برایش سهل بشود. باید در طول مدت معلوم شود که این نگهبان خوبی بود، مواظب بود که فرصت پیدا بکند؛ منتها ده سال، بیست سال صبر کرد. هفتاد سال مواظبت کرد، تا به اغراض خودش رسید.

بعضی‌ها نگاهشان کوچک‌ است و لذا زود دست و پایشان را گم می‌کنند. اما بعضی‌ها نگاهشان طولانی‌تر است و بیشتر می‌ایستند تا اینکه برای همیشه بر این امور، استقرار داشته باشند و به اعتدال و توجه مادام العمری برسند. راه نجات، در صبوری و تلاش برای رسیدن به توجه کامل است.

برداشت‌های خیالی از دین و معارف باعث شده که برخی، یک گودال کوچک آتش درست کنند و اسمش را جهنم بگذارند. در مقابل یک باغچه هم تصور کنند و اسمش را بهشت بگذارند. چنین افرادی بر اساس این تصور محدود و مادّی، تصورات دیگر در مورد قیامت و مسیر انسان تا خدا را هم بسته‌اند؛ در حالی‌که اگر به فرموده حضرت امیرعلیه‌السلام انسان آن‌قدر بزرگ باشد که عالم اکبر در او نهفته باشد،۳ طبیعتاً سیری عظیم خواهد داشت.

این که عرض شد گاهی برای درمان یک بیماری اخلاقی، در برزخ صد سال زمان نیاز است، باعث تعجب نشود؛ چرا که ما الآن داریم کوتاه‌ترین زمان‌ها را سپری می‌کنیم. زمان، طبقه به طبقه نازل شده و تنزل پیدا کرده، تا به عالم ماده رسیده و به این شکل محدود و کوتاه درآمده است؛ در حالی که در عوالم بالاتر، وسعت بیشتری دارد. در بازگشت به عوالم بالا، مفهوم زمان توسعه دارد؛ لذا در روایت است که مواقف قیامت، پنجاه موقف است و هر موقفی، هزار سال طول می‌کشد.۴ یا در قرآن می‌فرماید: وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون‏؛۵

و يك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سال‌هايى است كه شما مى‏شمريد. زمان هر چه به بالا می‌رود، رو به وسعت و بزرگی است.

ما چنین راهی را در پیش داریم. این‌گونه روایات، مسیر را بزرگ می‌کند و فهم و عمل کردن ما در این زمان را حساس می‌کند. رسول خدا۶ فرمودند:

در روز قيامت براى هر روز از روزهاى عمر بندۀ خدا ۲۴ صندوق، به تعداد ساعات شبانه‏روز، گشوده مى‏شود. صندوقی را پر از نور و شادمانى مى‏بيند و با مشاهده آن، چنان شادى و سرورى به او دست مى‏دهد كه اگر آن شادی ميان دوزخيان تقسيم شود، احساسِ دردِ آتش را از يادشان مى‏برد. اين صندوق ساعتى است كه در آن پروردگارش را اطاعت كرده است.

سپس صندوق ديگرى برايش باز مى‏شود و آن را تاريك و بدبو و وحشتناك مى‏يابد و از مشاهده آن، چنان ترس و وحشتى به او دست مى‏دهد كه اگر ميان بهشتيان تقسيم شود، نعمتِ بهشت را به كام آن‌ها تلخ مى‏سازد و آن، ساعتى است كه در آن پروردگارش را نافرمانى كرده است. آن گاه صندوق ديگرى برايش گشوده مى‏شود و آن را خالى مى‏يابد و در آن چيزى كه او را شادمان يا ناراحت كند نمی‌یابد. و آن، ساعتى است كه در آن خواب بوده يا به امور مباح دنيا اشتغال داشته است. پس، از اينكه مى‏توانسته اين ساعت و لحظات را با كارهاى خوب پُر كند و نكرده، چنان احساسى از غبن و اندوه به او دست مى‏دهد كه در وصف نمى‏گنجد. از اين باب است اين سخنِ خداوند متعال: «آن [روز] روز حسرت خوردن است».۶

شرط رسیدن به راه میان‌بُر

همان‌طور که در نظام طبیعت و خیلی از زیرشاخه‌های علوم، راه‌های میان‌بر و کوتاه هست در تهذیب نفس هم هست.

در اعمال، راه میان‌بر هست، در قیامت هم هست؛ منتها دلیلی ندارد که راه‌های میان‌بر و کوتاه را به بنده که اختیاراً گاهی از راه خدا فاصله می‌گیرم نشان بدهند. من که گاهی به جای اولویت اول زندگی که رسیدن به قرب الهی است، اولویت-های دو و سه زندگی را انتخاب می‌کنم یا گاهی اصلا گزینه معارض و راه‌های غیرشرعی را انتخاب می‌کنم و کج می‌روم، دلیلی ندارد که راه میان‌بُر را به من نشان بدهند. اگر این‌طور باشد، باید به همه نشان دهند. همه‌ هنر بشر در این است که ضرورت‌ها و اولویت‌های اول را بشناسد. اگر این اولویت را شناخت، و به آن پایبند بود دیگر راهش را به سلامت می‌رود.

در قرآن هم فرمود:

وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم؛۷

و كسانى كه هدايت يافته‏اند، خداوند بر هدايتشان مى‏افزايد و [آثار] تقوایشان را به آنان مى‏بخشد.

دلیلی ندارد من که در انتخاب‌ اولویت‌ها پنج درصد نمره آوردم، از خانه‌ام که بیرون رفتم، امام زمان علیه‌السلام بر سر راه من قرار بگیرند و دست من را بگیرند و ببرند. چنین چیزی، خلاف سنت و نظام عالم است. سنت عالم بر این است که انسان آن مقدار سعی و تلاشی که می‌تواند را انجام دهد، تا عنایات بعدی به او برسد:

وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛۸

برای انسان، چیزی نخواهد بود، مگر آنچه که [برایش] سعی کرده است.

من که پنج درصد نمره دارم، باید بدانم این توفیقات و رسیدن به راه‌های میان‌بُر، برای افرادِ با نمره ۹۵ درصد است. پس با صِرف اظهار اشتیاق، نمی‌توان به مقصد رسید؛ بلکه باید اهل مراعات بود.

اشتیاق واقعی برای درک محضر اهل‌بیت:

البته اظهار اشتیاق برای تشرف محضر امام و رسیدن به درجات عالی، اگر در باطن انسان رخنه کند، خودش برای او نمره می‌آورد. اگر انسان آرزویش رسیدن به حضرت باشد و دائم توجهش به این مسأله معطوف باشد، باعث می‌شود که پنج درصدش، شش درصد بشود و شش درصدش، ده درصد و … . خود همین «یا لیتنی کنت معکم»۹ که به معنای اظهار اشتیاق همراهی با اصحاب امام حسین علیه‌السلام است، به انسان رشد می‌دهد و خیلی قوت دارد؛ همان طور که خیلی درمان‌های دیگر شبیه این، به انسان رشد می‌دهد.

راز جوهره طلایی اصحاب کربلا

البته باید در نظر داشت آن‌هایی که در کربلا خودشان را به امام رساندند، افرادی بودند که جوهره‌هایشان طلایی بود و مراعات‌هایشان باعث شده بود جوهره طلایی پیدا کنند. تصور نشود که این‌ها افرادی پنج درصدی بودند؛ اما به طور اتفاقی- و به قول معروف، شانسی- به درجۀ نودوپنج درصد و صد درصد رسیدند. حتی اگر در مورد بعضی‌هایشان یک نقاط ضعفی نقل شده، جای بررسی دارد؛ مثل زهیر بن قین که مرد بزرگی بود و بارها از جان خودش در راه خدا گذشته بود، با جناب سلمان دوست بود. یک نفر از لشکر دشمن به زهیر بن قین گفت: «تو که عثمانی بودی!» اما او قبول نکرد و گفت: «آیا بودن من در این جایگاه، به تو ثابت نمی‌کند که من با اهل‌بیت: هستم»۱۰ بر اساس برخی برداشت‌ها، بعضی‌ها می‌گویند که عثمانی بوده است؛ در حالی‌که مبنای این حرف، معلوم نیست.

همچنین افراد مختلفی در سپاه حضرت بوده‌اند که نمره تقوا و مراعات‌هایشان بالا بوده و جوهره‌های قوی داشته‌اند. حتی «وهب» که مسیحی بود، به همراه مادر و همسرش به سپاه حضرت ملحق شد و همگی به ایشان ایمان آوردند. پیرزن، در هر دینی باشد، امکان تغییرش بسیار ضعیف است.

اگر این‌ها اهل جوهرۀ عالی و اصیل نبودند و یک عمری را حتی در مسیر خودشان با صدق نرفته بودند، نمی‌توانستند به سپاه حضرت ملحق شوند. تا آن زمان، کسی سر راه این‌ها قرار نگرفته بود که این‌ها را به سمت راه اهل بیت: سوق دهد؛ لذا وقتی به حضرت رسیدند، از بس که قبلاً صادقانه زندگی کرده بودند، همه، مسلمان و شیعه شدند. حتی کار به جایی رسید که همسر وهب می‌گفت: «من را تنها نگذار»؛ اما مادرش به او می‌گفت: «پسر پیغمبر۶ را تنها نگذار». یک مادری که مسیحی بوده اگر از قبل، ذره‌ای ناخالصی در وجود او بود، اینجا خودش را نشان می‌داد؛ لذا این‌ها افرادی بودند که حتی در موقعیت و دین خودشان، کامل و زلال و خدایی قدم برداشتند؛ لیکن به حسب ظاهر، کسی سر راه این‌ها قرار نگرفته بود، تا اینکه در این واقعه، یک هدایت‌گری پیدا شد و یک دفعه به کاروان آقا سیدالشهداعلیه‌السلام رسیدند. حضرت این‌ها را پذیرفتد و با حضرت سیر کردند. این خانواده، درصد مراعات کردن‌هایشان از همان قبل هم در هر قوم و قبیله و سبکی که بودند، بالا بود، وگرنه نمی‌توانستند به این خوبی ازخودگذشتگی نشان دهند و به این سرعت، جذب امام حسینعلیه‌السلام شوند.

گاهی هم درست برعکس عمل می‌شود. ما می‌آییم از نظر لباس و جایگاه و از نظر طلبگی، خود را در نگاه مخاطب، منسوب به اهل‌بیت: جلوه می‌دهیم؛ ولی درونمان با آن بزرگواران فاصله دارد. طبیعتاً دور می‌شویم و فاصله پیدا می‌کنیم. نمی‌توان بر سر خدا کلاه گذاشت که کلاه، بر سر خود انسان می‌رود.

کسی که باطناً اصلاح نشده باشد، در مواجهه با امام، کم می‌آورد. در مواجهه با امام، انسان عیب‌ها و نقص‌های بزرگ خود را در آینه وجودی ایشان می‌بیند.

آن روزها، اهل مراعات، از محضر امام بسیار بهره می‌بردند که در تاریخ، نمونه‌هایش را ذکر کرده‌اند؛ منتها نوبت ما نشده، تا فرصت پیدا کنیم خود را بر اهل‌بیت: عرضه کنیم، تا حدهایمان مشخص شود. دل‌هایمان آن قدر زلال نشده، تا بتواند خود را در آینه وجودی ایشان ببیند و حد خود را بشناسد.

خلاصۀ کلام اینکه در مسیر معنویت، در راه اصلاح و در جادۀ تقرّب به اهل‌بیت: که همه یک مسیر هستند مهم این است که اولویت‌های بندگی را به‌درستی بشناسیم و گام به گام و مرحله به مرحله به آن‌ها عمل کنیم تا کم‌کم ظرفیت و آمادگی نیل به مراحل بعدی را پیدا کنیم و به قلۀ کمال نزدیک شویم.

خداوند به حق خاندان عصمت و طهارت، توفیق شناخت وظیفه و عملِ مستمرّ بر آن را به همۀ ما عنایت بفرماید.

پی‌نوشت‌ها
  1. بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت– لبنان،‌ ۱۴۰۴ ق، ج‏۱۴، ص۴۸۵٫
  2. كافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج ۲، ص ۶۰۳٫
  3. «و تحسب أنك جرم صغير و فيك انطوى العالم الأكبر؛ آیا تو گمان می‌کنی که جسم کوچکی هستی؟ در حالی که عالم اکبر در تو نهفته است!» (ديوان‏امام‏علی۷، ص ۱۷۵).
  4. أمالی (شیخ مفید)، ص ۳۲۹٫
  5. سوره حج:۴۷٫
  6. مجموعة ورام، ورام بن ابی فراس، قم، مکتبه الفقیه، ج‏۱، ص۲۳۳؛ بحار الأنوار، ج‏۷، ص۲۶۲٫
  7. سوره محمد:۱۷٫
  8. سوره نجم:۳۹٫
  9. قسمتی از زیارت امام حسین۷ است.
  10. تاريخ طبرى، ج۱،ص۴۱۷٫
  11. موسوعۀ امام حسين علیه‌السلام، گروهى از نويسندگان، دفتر انتشارات كمك آموزشى، تهران، اول، ۱۳۷۸ش.ج‏۳، ص ۵۰۳٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *